کی خسته است؟ دشمن!
دکتر محمد حسین محترم در یادداشت روز روزنامه کیهان نوشت:
1- نمیتوان از رخدادی عظیم سخن گفت اما در برابر آن سر خم نکرد و سر تعظیم در مقابل این عظمت فرود نیاورد. یقیناً اگر هزاران بار در برابر حضور بینظیر دیروز مردم در خیابانها، سر تعظیم فرود آوریم، حق مطلب را نمیتوانیم ادا کنیم، چراکه حضور دیروز ملت ایران در خیابانها اوج همدلی و همزبانی بود ، عزتآفرین بود، اقتدارآفرین بود.
2- این حضور مردم نشات گرفته از ایمان درونزای آنهاست که متکی بر اندیشهای پویا و برونگراست. اندیشهای متعالی که از یک سو با خلق مقاومتی قدرتمند، شکستناپذیر، غیرقابل مهار، خلاق و حماسی جغرافیای نظام سلطه را درنوردیده و ملتهای مسلمان و غیرمسلمان را تحتالشعاع خود قرار داده و از سوی دیگر محیطی راهبردی جهت حفظ و استمرار روزافزون این مقاومت ایجاد کرده است.
3- حضور دیروز مردم در خیابانهای ایران، منطقه و جهان را وارد مرحله جدیدی کرد و محاسبات و معادلات نظام سلطه را یک بار دیگر بر هم زد و ملتهای جهان را امیدوارتر از همیشه به عبور از پیچ تاریخی و سرنوشتساز کنونی کرد. حضور با صلابت مردم در راهپیمایی دیروز حقیقتاً پر رمز و راز و حاوی پیامهای عمیقی در سطح ملی ، منطقهای و بینالمللی بود. پیام امسال راهپیمایی 22 بهمن ملت ایران به مراتب عمیقتر و پرمعناتر از سال گذشته بود چرا که ملت ایران امسال در حالی به خیابانها آمدند که شرایط منطقه و جهان در خطیرترین وضعیت خود قرار دارد و ناامنی و تنش سراسر منطقه و اکثر مناطق جهان را فراگرفته و هر روز در سطح بینالمللی، منطقه و متاسفانه در داخل شاهد توطئهای علیه ملت ایران هستیم. اما مردم نشان دادند جمهوری اسلامی در کانون پرتنشترین منطقه دنیا، بعنوان با امنیتترین، مستقلترین و مقتدرترین کشور دنیا به راه خود با صلابت همچنان ادامه میدهد.
4- حضور پرصلابت مردم در صحنه بعنوان اصلیترین مولفه قدرت و بازدارندگی بار دیگر نشان داد هیچ چالشی بدون حضور ایران در منطقه و جهان حل نشدنی نیست و این امیدواری را بیشتر کرد که با حضور قدرتمند ایران در معادلات منطقهای و جهانی، منطقه به سوی ثبات بیشتری پیش برود. یکی از پیامهای امسال ملت ایران این بود که برق امید را در چشمان ملتهای منطقه بویژه مردم سوریه، یمن، بحرین، لبنان و فلسطین نمایانتر کرد، گویی که فریاد ملت ایران را فریاد خود تلقی کردند و جان دوبارهای گرفتند. گرچه در 37 سال گذشته فریاد ملت ایران، فریاد تمام ملتهای مظلوم بوده اما فریاد امسال نشان داد محور مقاومت بعنوان محوری ضد استکباری و عدالتخواه توانسته در میان کشورهای مسلمان و حتی غیراسلامی گسترش پیدا کند.
5- حضور مردم نشان داد انقلاب اسلامي هرگز تمام شدني نيست و اين انقلاب آمده است که بماند. حضورمردم حامل این پیام بود که «کی خسته است ، دشمن!». مردم با فریاد رسا پیام دادند که بعضیها با تکرار سخنان رسانههای بیگانه در داخل، خستگی خود را به مردم تعمیم ندهند. پیام دادند افرادي که خسته شدهاند و نميخواهند در کنار انقلاب بمانند، بايد کنار بروند و قطعاً رویشهای انقلاب جای آنها را پر خواهد کرد. مردم پیام دادند برخی که توانايي تحليل رفتار ملت را نداريد، و نه میفهمید نفوذ یعنی چه و نه درک حقالناس بودن رای مردم را دارند، بايد کنار بروند و هي نگويند مردم ايران پيشبيني ناپذيرند. مردم ايران که همواره از جمله دیروز با حضور هوشمندانه و پايدار خود انقلاب را با اصول اسلام ناب محمدي(ص) ماندگار کردهاند. اگر چشمان بینایی داشتید، میدیدید که چگونه ملت ایران با حضور میلیونی و با صلابت خود در شهرها و حتی روستاهای سراسر کشور در راهپیمایی 22 بهمن بر ارزشهای انقلابی و حمایت از نظامشان و رهبرشان و اندیشههای ناب خمینی کبیر به میدان آمدند. مردم ایران با این حضور و ایستادگی و مقاومت خود قابل پیشبینیترین مردم دنیا هستند. به همین خاطر است که رهبری میفرمایند مردم از خواص جلوترند. اگر مردم پیشبینیناپذیر بودند که انقلاب ما 37 سال ماندگار نمیشد. لذا پیام دیروز ملت ایران این بود که تکليف داريم اين انقلاب را با بصيرت و مقاومت و ايستادگي ادامه دهيم و انقلاب اسلامي با بصيرت مردم از مأموريت خود هرگز کوتاه نميآيد.
6- یکی از ویژگیهای پیام امسال ملت ایران این بود که در دوره پساتحریم راه نفوذ از طریق مذاکرات هستهای همچنان بسته است و ملت ایران هیچگاه سرنوشت خود را به توافقنامه حاصل از این مذاکرات گره نزده و نخواهد زد و هیچ امیدی به گشایش اقتصادی ناشی از برجام ندارد و چشمشان به دست شرکتها و سرمایهگذاران خارجی برای بهبود سفرهای خود نیست بلکه تنها راه درست را درک صحیح مسئولان کشور از مطالبات آنها و تلاش برای تحقق اقتصاد مقاومتی میدانند.
این حضور نشان داد ملت ایران در مسیر کسب رضای الهی از تهدیدات و خطرات و مشکلات نمیهراسند. تهدید و تحریم باعث نشده ملت ایران از اصول و اعتقاداتشان و از ولایت و نظام الهی شان دست بردارند. نشان داد که مردم بر آرمانهای شهدا مقاوم و استوار ایستادهاند، هرچند برخی مسئولان از درک مطالبات واقعی و حل مشکلات آنها عاجز باشند.
7- حضور دیروز مردم نشان دادند آمریکا همچنان بعنوان دشمن اصلی انقلاب اسلامی، شیطان بزرگ است و ملت ایران با مقاومت و ایستادگی در برابر سیاستهای زورگویانه و نامشروع آمریکا، همچنان ایستاده و براین سخن بنیانگذار جمهوری اسلامی تاکید میکند که:«ما تا آخر عمر علیه دولت آمریکا مبارزه میکنیم و تا آن را به جایش ننشانیم و دستش را از منطقه کوتاه نکنیم، از پای نمینشینیم» (20/12/ 58 ). این حضور به مسئولین سیاست خارجی این جرات و شجاعت را میدهد که همچون جوانهای عزیز سپاه پاسداران که در دریا نیروهای آمریکایی را دستگیر و تحقیر کردند، باید در همه عرصههای جهانی مراقب پشت لبخندهای دشمن و مکر و خدعه دشمن باشند. حضور مردم نشان داد کلید حل رابطه با آمریکا نه در واشنگتن و نه در پاستور است بلکه در دستان کلید دار اصلی انقلاب و رهبری نظام است و مردم به مسئولان یادآور شدند که بجای اینکه هر شب خوابهای آشفته ببینند و هر روز از شکسته شدن تابوی مذاکره با آمریکا سخن بگویند، باید به فکر حل مشکلات اقتصادی مردم باشند.
8- حضور دیروز مردم در خیابانها این پیام را داشت که اگر ایستادگی بر اصول و ارزشهای انقلاب و آرمانهای امام خمینی(ره) تندروی محسوب میشود، تمام ملت ایران تندرو هستند. چراکه تمام مردم در سراسر ایران بر اصول و ارزشهای انقلاب خود همچنان ایستادهاند و برخی با فریبکاری و سوء استفاده از نام ملت و مردم، نیروهای انقلابی و مومن به انقلاب را متهم به تندروی نکنند.
9- این حضور بینظیر و با شکوه ملت ایران در راهپیمایی 22 بهمن مقدمه حضوری باشکوه و گستردهتر در انتخابات 7 اسفند بود تا با انتخابی درست، به فاصله دو هفتهای یکبار دیگر چشم جهان را مبهوت حماسه خود کنند. مردم یک بار دیگر پیام 9 دی 88 را با صدایی بلندتر فریاد زدند که اجازه فتنهگری مجدد را نخواهند داد و اجازه نخواهند داد آرای آنها باردیگر بازیچه قدرتطلبی و دنیاطلبی کانونهای قدرت و ثروت قرار گیرد و کشور را تا لبه پرتگاه پیش ببرند. ملت ایران تاکید کردند همه باید در مسیر قانون حرکت کنند و « همه باید قانون را بپذیرند ولو قانون برخلاف نظر آنها باشد».
10- مردم دیروز سنگ تمام گذاشتند و اوج همدلی و همزبانی خود را نشان دادند اما این سنگ تمام گذاشتن شان و این همدلی و همزبانی شان حامل این پیام بود که مسئولان کی میخواهند با ملت همدل و همزبان شوند و به دور از بازیهای سیاسی برای مردم سنگ تمام بگذارند؟. هر سال مردم نجیب و فهیم ایران در دفاع از کشور و نظام سنگ تمام میگذارند اما مسئولان در شعارهایشان متاسفانه فقط وعده رونق اقتصادی در سال آینده را میدهند! همدلی و همزبانی جاده یکطرفه نیست. متاسفانه عدم وجود عزم جدی برای حل مشکلات مردم به این همدلی و همزبانی و اعتماد مردم خدشه وارد میکند. به قول شهید رجایی «مردم ما را برگزیدهاند تا مشکلات آنها را حل کنیم و اگر مسئولان دیر بجنبند آتش خشم مردم دامن آنها را خواهد گرفت» و قطعا مردم این آتش خشم خود را در پای صندوقهای رای نشان خواهند داد نه در کف خبابانها !. مسئولان و شخص رئیسجمهور محترم با وعده بهبود وضعیت اقتصادی روی کار آمدهاند و با وعده گشایش اقتصادی و چرخیدن چرخ معیشت مردم، توافقنامه هستهای را امضاء کردهاند. اینکه بعد از امضاء توافقنامه هستهای میگویند «مگر دولت برجام را آورده که توقع دارید دولت مشکلات را حل کند»؟؟؟ برای مردم قابل پذیرش نیست. یکی از پیامهای روشن راهپیمایی دیروز این بود که مردم برنامه روشن و درستی برای حل مشکلات اقتصادی و حفظ حرمت و عزت خود میخواهند و توقع دارند دولت از این نابسامانی و آشفتگی و فقر برنامهریزی اقتصادی خارج شود.
دکتر محمد حسین محترم در یادداشت روز روزنامه کیهان نوشت:
1- نمیتوان از رخدادی عظیم سخن گفت اما در برابر آن سر خم نکرد و سر تعظیم در مقابل این عظمت فرود نیاورد. یقیناً اگر هزاران بار در برابر حضور بینظیر دیروز مردم در خیابانها، سر تعظیم فرود آوریم، حق مطلب را نمیتوانیم ادا کنیم، چراکه حضور دیروز ملت ایران در خیابانها اوج همدلی و همزبانی بود ، عزتآفرین بود، اقتدارآفرین بود.
2- این حضور مردم نشات گرفته از ایمان درونزای آنهاست که متکی بر اندیشهای پویا و برونگراست. اندیشهای متعالی که از یک سو با خلق مقاومتی قدرتمند، شکستناپذیر، غیرقابل مهار، خلاق و حماسی جغرافیای نظام سلطه را درنوردیده و ملتهای مسلمان و غیرمسلمان را تحتالشعاع خود قرار داده و از سوی دیگر محیطی راهبردی جهت حفظ و استمرار روزافزون این مقاومت ایجاد کرده است.
3- حضور دیروز مردم در خیابانهای ایران، منطقه و جهان را وارد مرحله جدیدی کرد و محاسبات و معادلات نظام سلطه را یک بار دیگر بر هم زد و ملتهای جهان را امیدوارتر از همیشه به عبور از پیچ تاریخی و سرنوشتساز کنونی کرد. حضور با صلابت مردم در راهپیمایی دیروز حقیقتاً پر رمز و راز و حاوی پیامهای عمیقی در سطح ملی ، منطقهای و بینالمللی بود. پیام امسال راهپیمایی 22 بهمن ملت ایران به مراتب عمیقتر و پرمعناتر از سال گذشته بود چرا که ملت ایران امسال در حالی به خیابانها آمدند که شرایط منطقه و جهان در خطیرترین وضعیت خود قرار دارد و ناامنی و تنش سراسر منطقه و اکثر مناطق جهان را فراگرفته و هر روز در سطح بینالمللی، منطقه و متاسفانه در داخل شاهد توطئهای علیه ملت ایران هستیم. اما مردم نشان دادند جمهوری اسلامی در کانون پرتنشترین منطقه دنیا، بعنوان با امنیتترین، مستقلترین و مقتدرترین کشور دنیا به راه خود با صلابت همچنان ادامه میدهد.
4- حضور پرصلابت مردم در صحنه بعنوان اصلیترین مولفه قدرت و بازدارندگی بار دیگر نشان داد هیچ چالشی بدون حضور ایران در منطقه و جهان حل نشدنی نیست و این امیدواری را بیشتر کرد که با حضور قدرتمند ایران در معادلات منطقهای و جهانی، منطقه به سوی ثبات بیشتری پیش برود. یکی از پیامهای امسال ملت ایران این بود که برق امید را در چشمان ملتهای منطقه بویژه مردم سوریه، یمن، بحرین، لبنان و فلسطین نمایانتر کرد، گویی که فریاد ملت ایران را فریاد خود تلقی کردند و جان دوبارهای گرفتند. گرچه در 37 سال گذشته فریاد ملت ایران، فریاد تمام ملتهای مظلوم بوده اما فریاد امسال نشان داد محور مقاومت بعنوان محوری ضد استکباری و عدالتخواه توانسته در میان کشورهای مسلمان و حتی غیراسلامی گسترش پیدا کند.
5- حضور مردم نشان داد انقلاب اسلامي هرگز تمام شدني نيست و اين انقلاب آمده است که بماند. حضورمردم حامل این پیام بود که «کی خسته است ، دشمن!». مردم با فریاد رسا پیام دادند که بعضیها با تکرار سخنان رسانههای بیگانه در داخل، خستگی خود را به مردم تعمیم ندهند. پیام دادند افرادي که خسته شدهاند و نميخواهند در کنار انقلاب بمانند، بايد کنار بروند و قطعاً رویشهای انقلاب جای آنها را پر خواهد کرد. مردم پیام دادند برخی که توانايي تحليل رفتار ملت را نداريد، و نه میفهمید نفوذ یعنی چه و نه درک حقالناس بودن رای مردم را دارند، بايد کنار بروند و هي نگويند مردم ايران پيشبيني ناپذيرند. مردم ايران که همواره از جمله دیروز با حضور هوشمندانه و پايدار خود انقلاب را با اصول اسلام ناب محمدي(ص) ماندگار کردهاند. اگر چشمان بینایی داشتید، میدیدید که چگونه ملت ایران با حضور میلیونی و با صلابت خود در شهرها و حتی روستاهای سراسر کشور در راهپیمایی 22 بهمن بر ارزشهای انقلابی و حمایت از نظامشان و رهبرشان و اندیشههای ناب خمینی کبیر به میدان آمدند. مردم ایران با این حضور و ایستادگی و مقاومت خود قابل پیشبینیترین مردم دنیا هستند. به همین خاطر است که رهبری میفرمایند مردم از خواص جلوترند. اگر مردم پیشبینیناپذیر بودند که انقلاب ما 37 سال ماندگار نمیشد. لذا پیام دیروز ملت ایران این بود که تکليف داريم اين انقلاب را با بصيرت و مقاومت و ايستادگي ادامه دهيم و انقلاب اسلامي با بصيرت مردم از مأموريت خود هرگز کوتاه نميآيد.
6- یکی از ویژگیهای پیام امسال ملت ایران این بود که در دوره پساتحریم راه نفوذ از طریق مذاکرات هستهای همچنان بسته است و ملت ایران هیچگاه سرنوشت خود را به توافقنامه حاصل از این مذاکرات گره نزده و نخواهد زد و هیچ امیدی به گشایش اقتصادی ناشی از برجام ندارد و چشمشان به دست شرکتها و سرمایهگذاران خارجی برای بهبود سفرهای خود نیست بلکه تنها راه درست را درک صحیح مسئولان کشور از مطالبات آنها و تلاش برای تحقق اقتصاد مقاومتی میدانند.
این حضور نشان داد ملت ایران در مسیر کسب رضای الهی از تهدیدات و خطرات و مشکلات نمیهراسند. تهدید و تحریم باعث نشده ملت ایران از اصول و اعتقاداتشان و از ولایت و نظام الهی شان دست بردارند. نشان داد که مردم بر آرمانهای شهدا مقاوم و استوار ایستادهاند، هرچند برخی مسئولان از درک مطالبات واقعی و حل مشکلات آنها عاجز باشند.
7- حضور دیروز مردم نشان دادند آمریکا همچنان بعنوان دشمن اصلی انقلاب اسلامی، شیطان بزرگ است و ملت ایران با مقاومت و ایستادگی در برابر سیاستهای زورگویانه و نامشروع آمریکا، همچنان ایستاده و براین سخن بنیانگذار جمهوری اسلامی تاکید میکند که:«ما تا آخر عمر علیه دولت آمریکا مبارزه میکنیم و تا آن را به جایش ننشانیم و دستش را از منطقه کوتاه نکنیم، از پای نمینشینیم» (20/12/ 58 ). این حضور به مسئولین سیاست خارجی این جرات و شجاعت را میدهد که همچون جوانهای عزیز سپاه پاسداران که در دریا نیروهای آمریکایی را دستگیر و تحقیر کردند، باید در همه عرصههای جهانی مراقب پشت لبخندهای دشمن و مکر و خدعه دشمن باشند. حضور مردم نشان داد کلید حل رابطه با آمریکا نه در واشنگتن و نه در پاستور است بلکه در دستان کلید دار اصلی انقلاب و رهبری نظام است و مردم به مسئولان یادآور شدند که بجای اینکه هر شب خوابهای آشفته ببینند و هر روز از شکسته شدن تابوی مذاکره با آمریکا سخن بگویند، باید به فکر حل مشکلات اقتصادی مردم باشند.
8- حضور دیروز مردم در خیابانها این پیام را داشت که اگر ایستادگی بر اصول و ارزشهای انقلاب و آرمانهای امام خمینی(ره) تندروی محسوب میشود، تمام ملت ایران تندرو هستند. چراکه تمام مردم در سراسر ایران بر اصول و ارزشهای انقلاب خود همچنان ایستادهاند و برخی با فریبکاری و سوء استفاده از نام ملت و مردم، نیروهای انقلابی و مومن به انقلاب را متهم به تندروی نکنند.
9- این حضور بینظیر و با شکوه ملت ایران در راهپیمایی 22 بهمن مقدمه حضوری باشکوه و گستردهتر در انتخابات 7 اسفند بود تا با انتخابی درست، به فاصله دو هفتهای یکبار دیگر چشم جهان را مبهوت حماسه خود کنند. مردم یک بار دیگر پیام 9 دی 88 را با صدایی بلندتر فریاد زدند که اجازه فتنهگری مجدد را نخواهند داد و اجازه نخواهند داد آرای آنها باردیگر بازیچه قدرتطلبی و دنیاطلبی کانونهای قدرت و ثروت قرار گیرد و کشور را تا لبه پرتگاه پیش ببرند. ملت ایران تاکید کردند همه باید در مسیر قانون حرکت کنند و « همه باید قانون را بپذیرند ولو قانون برخلاف نظر آنها باشد».
10- مردم دیروز سنگ تمام گذاشتند و اوج همدلی و همزبانی خود را نشان دادند اما این سنگ تمام گذاشتن شان و این همدلی و همزبانی شان حامل این پیام بود که مسئولان کی میخواهند با ملت همدل و همزبان شوند و به دور از بازیهای سیاسی برای مردم سنگ تمام بگذارند؟. هر سال مردم نجیب و فهیم ایران در دفاع از کشور و نظام سنگ تمام میگذارند اما مسئولان در شعارهایشان متاسفانه فقط وعده رونق اقتصادی در سال آینده را میدهند! همدلی و همزبانی جاده یکطرفه نیست. متاسفانه عدم وجود عزم جدی برای حل مشکلات مردم به این همدلی و همزبانی و اعتماد مردم خدشه وارد میکند. به قول شهید رجایی «مردم ما را برگزیدهاند تا مشکلات آنها را حل کنیم و اگر مسئولان دیر بجنبند آتش خشم مردم دامن آنها را خواهد گرفت» و قطعا مردم این آتش خشم خود را در پای صندوقهای رای نشان خواهند داد نه در کف خبابانها !. مسئولان و شخص رئیسجمهور محترم با وعده بهبود وضعیت اقتصادی روی کار آمدهاند و با وعده گشایش اقتصادی و چرخیدن چرخ معیشت مردم، توافقنامه هستهای را امضاء کردهاند. اینکه بعد از امضاء توافقنامه هستهای میگویند «مگر دولت برجام را آورده که توقع دارید دولت مشکلات را حل کند»؟؟؟ برای مردم قابل پذیرش نیست. یکی از پیامهای روشن راهپیمایی دیروز این بود که مردم برنامه روشن و درستی برای حل مشکلات اقتصادی و حفظ حرمت و عزت خود میخواهند و توقع دارند دولت از این نابسامانی و آشفتگی و فقر برنامهریزی اقتصادی خارج شود.
ملت ایران سمت خدا ایستاده
حسین قدیانی در سرمقاله روزنامه وطن امروز نوشت:
هر چند که من نرسیدم اما به راهپیمایی 22 بهمن 94 هم خواهیم رسید! قبلش بگذار چند نکته بنویسم که اصلش برای هفته گذشته است و میترسم بیش از این مشمول مرور زمان شود.
نکته اول: دوشنبه هفته گذشته در برنامه خوب «سمت خدا» موضوع بحث، اهمیت وقت بود. کارشناس که از شاگردان علامه طباطبایی بود، خاطرهای از ایشان تعریف کرد؛ علامه دستنویس یک کتاب را که شاید نزدیک 1000 صفحه میشد، برای تایپ به ما دادند لیکن وقتی به کلمات و جملات نگاه کردیم، دیدیم هیچ نقطهای در کار نیست! مثلا همین «نقطه» را بدون نقطههای «نون» و «قاف» نوشته بودند! علت را از ایشان جویا شدیم که فرمودند: «من حساب کردم دیدم اگر بخواهم نقطه کلمات را هم بگذارم، برای هر صفحه باید حدود 2 یا 3 دقیقه وقت بیشتر صرف کنم لذا ترجیح دادم این زحمت را شما بکشید!» آری! دگر بار باید دقت کرد که «علامه» به چه کسی گفته میشود! رسم است در حوزه و چه رسم خوبی است که عناوین و صفاتی از این دست را همینطور بیخود و بیجهت به افراد نمیدهند. اگر به هرکسی بنا به میل شخصی بخواهیم علامه بگوییم، تخطی از رسم و رسوم دقیق حوزههای علمیه کردهایم. علامه یعنی عالمی که در اغلب علوم حوزوی صاحبنظر و در علوم مختلف و بعضا بینسبت با هم، حقیقتا عالم باشد. سالها صاحب کرسی تدریس در این علوم بوده و آثار و تالیفات متعدد و مطرح داشته باشد.
منتهای مراتب در حوزه به صرف اینکه یک عالم چندین علم را در حد جامعی فراگرفته و تدریس کند، به او علامه نمیگویند. یعنی علاوه بر عالم بودن به علوم مختلف، علامه باید واجد خصوصیاتی خاص و منحصربهفرد نیز باشد تا واقعا علامه خوانده شود. بهعنوان نمونه علامه جلیلالقدر آیتالله حسنزادهآملی، فقط از آن جهت علامه خوانده نمیشوند که در علوم فراوانی صاحب رأی و نظر هستند، بلکه به لحاظ شخصی و شخصیتی هم آنقدری از ویژگیهای ممتاز را دارا هستند که متفقالقول «علامه» خوانده شوند، آن هم «علامه ذوالفنون». از همین زاویه است که بزرگواری مثل علامه طباطبایی میفرمایند: «من حساب کردم دیدم اگر بخواهم نقطه کلمات را هم بگذارم، برای هر صفحه باید حدود 2 یا 3 دقیقه وقت بیشتر صرف کنم لذا ترجیح دادم این زحمت را شما بکشید!» علامه یعنی همین! که به عنوان مثال، آنقدر وقت برایش مغتنم باشد که حتی وقت نکند نقطه کلمات مکتوباتش را بگذارد! با این حساب، آیا شخصی که تقریبا با همه فوتبالیستهای لیگ برتری حتی آرش برهانی عکس یادگاری جدا جدا دارد و بنا به اعتراف خودش، نه تنها اغلب بازیهای لیگ خودمان را میبیند که اغلب بازیهای لیگهای خارجی را هم دنبال میکند «علامه» است؟! حضرات علامه از کی تا به حال این همه وقت آزاد و اوقات مازاد داشتهاند که یک روز با سانترفوروارد استقلال بگذرانند، یک روز با هافبک دفاعی پرسپولیس و فردایش هم با جناب کیروش؟! یک روز مصاحبه با فلان مجله، یک روز مصاحبه با فلان روزنامه زرد و فردایش هم گفتوگو با فلان سایت؟! آن هم با سوالاتی از این دست که از کدام بازیگر سینما بیشتر خوشت میآید؟!
چند وقت پیش عالیجناب با هدفی غیراخلاقی که حتی صدای جماعتی از مدعیان اصلاحات را هم درآورد، به فردی لقب علامه داد! اگر علامه شدن این همه راحت است، چرا خود عالیجناب، علامه نباشند؟!
واقعا اگر علامه شدن، این همه آسان شده که تو، هم میتوانی بیستچهاری با بازیکنان فوتبال بپری، هم بیستچهاری با بازیگران سینما، به طوری که در گوگل، بیش از تصاویر علمی و عالمانه، عکسهایت با ستارهها باشد، تو بگذار ما علامهای هم داشته باشیم به نام «علامه عالیجناب» که حتی نداند 24 بزرگتر است یا 13!
نکته دوم: چه در خبرگان، چه در مجلس، شورای محترم نگهبان به شماری از نامزدهای اصولگرا اذن نامزدی نداد اما «خدایا! من راضی به رضای تو هستم» کاندیدای انقلابی کجا و خط و نشان کشیدن برای نهادهای قانونی کشور کجا؟! اینکه تو حتی بعد از عدم احراز یا حتی رد صلاحیت، باز هم از در منطق و اخلاق و ادب وارد شوی کجا، این کجا که همچنان بر مدار فتنه بچرخی، آن هم در شرایطی که شورای نگهبان بنا به هر دلیلی صلاحیت تو را تایید کرده است؟! واقعا رفتار متمدنانه کجا، رفتار متوحشانه کجا؟! فتنه آنقدرها هم که بعضی فکر میکنند کار سختی نیست! و صدالبته زیر بار اختلاف ناچیز هفتدهم درصدی نرفتن، بسیار آسانتر است تا دبه درآوردن در برابر اختلاف فاحش 24 و 13! باورم هست همچنانکه تبریک زودهنگام رقبای اصولگرای فرد پیروز انتخابات 92 در تاریخ ماندگار شد، رفتار متین اصولگرایان محترمی که با نظر مثبت شورای نگهبان مواجه نشدند هم ثبت خواهد شد در تاریخ. آیتالله صدیقی، حجتالاسلام رسایی و... در مقام عمل نشان دادند برخلاف طلبکاران از خمینی و ملت، حقیقتا خود را مدیون امام و در دین این ملت همیشه در صحنه میدانند و هرگز اینگونه نیست که حکایت بعضیها، انقلاب اسلامی و ولایت فقیه را به شرط میز و صندلی بخواهند! از قضا در مقوله قانون هم، اوج قانونگرایی آنجاست که قانون روی نام تو خط قرمز بکشد، تو اما باز اطاعت کنی قانون را.
***
روز پنجشنبه... زنده باد ملت ایران، که خود را برای خمینی میخواهد، نه خمینی را برای خود! بعضیها خمینی را به نفع خود تفسیر میکنند و جوری تفسیر میکنند کأنه نوادگان امام، بیشتر از خود امام «بیت امام» محسوب میشوند!
روز پنجشنبه... مادر شهیدی را میشناسم که عصازنان به جمع راهپیماییکنندگان پیوست، در حالی که عصر همان روز رفت بهشت زهرا تا چندمین سالگرد شهادت جگرگوشهاش در عملیات والفجر 8 را گرامی بدارد.
روز پنجشنبه... پدر شهیدی را میشناسم که صبح آمده بود راهپیمایی و بعد از ظهر باید آماده میشد تا مراسم چهلم شهیدش را-که از جمله شهدای مدافع حرم بود- در یکی از این مساجد جنوب شهر برگزار کند.
روز پنجشنبه... اما روز پنجشنبه راستش را بخواهید من نتوانستم در راهپیمایی شرکت کنم، چرا که در میان این همه نوه و نتیجه، عاقبت یکی باید در خانه میبود تا مراقب مادربزرگ و پدربزرگ باشد. از فرط پیری، 2 سالی میشود که دیگر هیچ رقمه قادر نیستند در راهپیمایی 22 بهمن شرکت کنند. چه میگویم که حتی برای برداشتن چند قدم کوتاه هم، یکی باید کمکحالشان باشد.
با «عزیز» و «بابابزرگ» نشسته بودیم در خانه و داشتیم تصاویر حضور ملت را نگاه میکردیم. یک آن دوربین، زوم کرد روی یک مرد! پدربزرگ گفت: «این قاسم سلیمانی است!» گفتم: «نه بابابزرگ! شبیهاش بود اما خودشان نبودند!» هر چند ساعاتی بعد از طریق رسانهها متوجه حضور سردار در راهپیمایی شدم!
خلاصه! داشتیم تلویزیون نگاه میکردیم و همانطور حرف میزدیم که نمیدانم چی شد برداشتم به «عزیز» گفتم: «راستی! آقای حاتمیکیا قرار است بزودی فیلم سینمایی جاده اهواز– خرمشهر را بسازد». «عزیز» جواب داد: «پسر من در همین جاده شهید شده اما تو هر وقت آقای حاتمیکیا را دیدی، از قول یک مادر شهید جاده اهواز– خرمشهر به ایشان بگو؛ الان وقت ساختن فیلمی درباره جاده شهادت همین شهدای مدافع حرم است که این بچهها، خودبهخدایی از بچههای ما غریبترند!»
روز پنجشنبه... همین جمع بزرگ، باید دستشان اسلحه میبود، اگر شیربچههای حاجقاسم، دشمن ملعون را در همان بیرون مرزها نگه نمیداشتند.
روز پنجشنبه... دلم سوخت برای آن دختر خردسالی که پدرش همین چند هفته پیش در حلب به شهادت رسید و این، اولین 22 بهمنی است که پدر نیست تا او را قلمدوش بگیرد.
آهای نامزدهایی که دوفردای دیگر، عکستان را میزنید بر در و دیوار شهر! در و دیوار شهر مزین است به تصاویر شهدای حرم! لااقل عکسهای کوچکتری از خودتان کار کنید! خیلی کوچک! رسالت بزرگی روی دوش شماست! خیلی بزرگ! روز پنجشنبه... زنده باد ملت ایران که «سمت خدا» ایستاده است!
این مجلس روحانی است
احمد غلامی در سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
بالاخره اصلاحطلبان تصمیم گرفتند در قاعده بازی سیاست، نقشآفرینی کنند. آنها عطای آینده سیاست را به لقایش بخشیدند و بهرغم کموکاستیها، عاقبت وارد رقابت انتخابات مجلس شدند. اگر آنها در حاشیه سیاست میماندند و فقط رأی میدادند، چه چیزی از دست میدادند و با حضورشان چه به دست خواهند آورد؟ پرسشهایی از ایندست پاسخهایی متفاوت دارد و انگار اصرار بر این تئوری که برای انجام اصلاحات، حداقل حضور در قدرت الزامی است، طرفداران پروپاقرص دارد. اما طردشدگی که «من»، «من سیاسی» را میسازد، گویا دیگر اتوپیایی و شاعرانه جلوه میکند و هوادارانش کمشمارند. باری، آدم مدرن الزامات سیاست مدرن را پذیرفته و بهدنبال سعادت و فضیلت نیست؛ ازاینرو تکامل هیچ ایدهای را به تاریخ حواله نمیدهد. نه برای تاریخ اصلاحات میکند، نه برای تاریخ میجنگد و میمیرد. الزاماتش دستیابی به اهداف و منافع کوتاهمدت است و بس. خلاصه، انسان مدرن انسان روزمرگی و «حال» است. گذشته بهاضافه حال، مساوی آینده نیست؛ بلکه حال، حاصلِ تفریق آینده و گذشته و مساوی با فایدهمندی است. از سویی اصولگرایان که درصدد بازگشت به اسطوره خاستگاه بودند، از این پس یخشان دیگر نمیگیرد. پافشاری اصلاحطلبان نیز برای قوام و دوام بیشتر در قدرت بیثمر خواهد ماند.
خوشاقبالی به دولت حسن روحانی روی آورده است.
اصولگرايان چگونه وارد ميشوند؟
در بخش سرمقاله روزنامه اعتماد آمده است:
هر نيروي سياسي خود را آماده ميكند كه در بهار سياست يا همان انتخابات با بيشترين توان شركت كند. براي اين كار برنامهها و شعارهايي را نيز در دستور كار خود قرار خواهد داد ولي از آنجا كه در جامعه سياسي ايران همهچيزمان بايد به همهچيزمان بخورد، بهطور معمول برنامههاي سياسي نيز نه تنها آخرين متني است كه منتشر ميشود، بلكه يك كپي ساده از روي برنامههاي بالادستي ساختارهاي رسمي است و هيچ اولويتي و خلاقيتي در آن ديده نميشود و شايد هم بتوان برنامههاي گروههاي گوناگون را كمابيش مشابه يكديگر دانست. جالب اينكه سخنگوي ائتلاف اصولگرايان در اين باره متذكر شده است كه: «اصولگرايان براي مجلس دهم برنامه اقتصادي مفصلي در راستاي مهار تورم، خروج از ركود، معيشت و همچنين بيكاري جوانان دارند كه در زمان مقتضي درباره آن توضيحات بيشتري داده خواهد شد»، در حالي كه اين برنامه ابتدا بايد طرح شود و سپس نيروها حول آن متحد شوند. به علاوه وقتي هم كه برنامه آنان را ميبينيم برخي موارد مهم آن شامل اين نكات است.
٭ محيط كسب و كار نامناسب و رقابتپذيري پايين اقتصاد و مشكلات ساختاري فراروي محيط كسب و كار نظير فرآيند طولاني و پيچيده آغاز يك كسب و كار
٭ نظام قانونگذاري و حقوقي در كشور و قوانين و مقررات متعدد و ناسازگار دركنار عدم توجه كافي به حاكميت قانون و نظام حقوقي منسجم و كارا
٭ اقتصاد نفتي و همبستگي بالا بين درآمدهاي نفتي و تشكيل سرمايه در اقتصاد
٭ مشكلات نظام بهرهوري و كارايي پايين طرحهاي عمراني و سرمايهگذاري
٭ نظام نامناسب تامين مالي و وابستگي نظام تامين مالي كشور به بانك ها
٭ ضعف نهادهاي حقوقي، قضايي و اداري درگير مبارزه با فساد و رانت در كشور
٭ ساختار معيوب نظام بانكي در كشور در حمايت از بخش واقعي اقتصاد
٭ بازده بالاي سرمايهگذاري در بازارهاي غيرمولد و جانشين بخش توليد
٭ ضعف نهادها و ساختارهاي موجود در تقويت امنيت اقتصادي و حمايت از سرمايهگذاري
٭ مشكلات ساختاري زنجيره توليد، توزيع و مصرف و هدر رفت منابع
اينها را كه همه ميدانند و در هر متن رسمي و غير رسمي وجود دارد. مشكل اصلي جاي ديگري است كه به آن پاسخ نميدهند؛ با اين نكات كه كسي تعارضي ندارد. به علاوه بيشتر آنها در ابلاغيه اقتصاد مقاومتي و پيش از آن آمده و به نحوي مورد اتفاق همه نيروهاي سياسي است. آيا اين برنامهها و شعارها فقط لقلقه زباني است؟ نوبت پيش هم شعار خود را مبارزه به تورم و نيز تامين اشتغال و رفاه قرار داديد! آيا كارنامه شما حتي برداشتن يك گام كوچك در اين مسير را نشان ميدهد؟ شما كه تورم را از ١٥ درصد به ٦٠ درصد رسانديد. خالص اشتغال ٨ساله شما در كشور در حد صفر بوده، رفاه مردم به دليل كاهش توليد ناخالص ملي و كاهش اشتغال، كمتر از گذشته شده است. پس چرا دوباره شعارهايي را بايد داد كه هيچ مابهازاي خارجي ندارد؟ آيا شعار و نوشتن يك مشت جملات زيباي ادبي براي مردم نان و كار ميشود؟ دوستان اصولگرا ابتدا و پيش از هر چيز بايد يك تصفيه حساب جدي با دوره ٨ ساله خود بكنند. خيلي صريح توضيح دهند كه آيا در آن دوره موفق بودهاند يا خير؟ اگر بودهاند براساس چه شاخصهايي آن را ميگويند؟ اگر موفق بودهاند، چه چيزهايي را گرفتهاند و چه نتايجي را به جامعه دادهاند؟ و اگر موفق نبودهاند كه به ظاهر اتفاقنظري خدشهناپذير در اين زمينه هست، چرا ناموفق بودهاند و شكست خوردهاند؟ درسهايي كه از آن شكستها ميگيرند چيست؟ چگونه از آن درسها ميخواهند در برنامههاي بعدي خود استفاده كنند؟
به نظر ميرسد كه اصولگرايان بدون آنكه قصد پاسخگويي به هيچ يك از اين پرسشهاي اساسي را داشته باشند، دوباره ميخواهند اسب خود را براي نشستن به صندليهاي مجلس زين كنند. ولي به نظر ميرسد كه دو محور اصلي را در اين انتخابات مدنظر خود قرار دادهاند. نخستين مورد، عدم تشويق جدي به حضور مردم در انتخابات است. در واقع اصولگرايان ميان دوراهي بدي قرار گرفتهاند. از يك سو مشاركت بالا به نفع كشور و امنيت ايران و نظام است، و از سوي ديگر به ضرر ليست آنان است؛ بهطوري كه افزايش مشاركت احتمال انتخاب شدن اصولگرايان را به كلي زايل ميكند؛ و اگر نامزدهاي آنان به ويژه از شهر تهران وارد مجلس نشوند، ضربه سختي را خواهند خورد. بنابراين ميان منافع كلي كشور و منافع حزبي و گروهي، به نظر ميرسد كه دومي را ترجيح دادهاند و اصراري به شركت كردن بيشتر مردم در انتخابات ندارند. اين رفتار بيش از آنكه مبتني بر عقلانيت باشد، نوعي رفتار غريزي است، زيرا عقلانيت اقتضاء ميكند با حداكثر توان خود از مشاركت دفاع كنند، چون كساني كه به آنان راي نميدهند بر اثر دعوت كردن آنان وارد ميدان انتخابات نميشوند و دعوت اصولگرايان در نهايت هيچ اثر تعيينكنندهاي بر مشاركت منتقدين آنان ندارد ولي اين حُسن را براي آنان دارد كه حداقل خود را طرفدار افزايش مشاركت نشان دهند.
محور ديگري كه در انتخابات و البته به صورت حاشيهاي در نظر گرفتهاند، اين سخنان آقاي وزير ارشاد دولت احمدينژاد است: «بنده جزو طرفداران هدفمند كردن يارانهها و حذف خانوادههاي پردرآمد هستم، اما مجلسي كه در چنين زمينهاي با دولت همسو باشد براي اينكه خيال خود و دولت درباره يارانهها را راحت كند قطعا به حذف اين قانون راي ميدهد، لذا يكي از چيزهايي كه مجلس دولتساخته درصدد حذف آن خواهد بود همين قانون است كه مردم از همين حالا در محاسبات انتخاباتي خود براي راي دادن به آن بايد توجه كنند.» اين جملات به خوبي نشان ميدهد كه آنان خيلي خوب واقف هستند كه آن طرح حداقل به آن صورتي كه اجرا شد خيلي بد بوده، لذا خودشان را منتقد آن نشان ميدهند و خواهان حذف ثروتمندان از سياهه يارانهبگيرها هستند. البته توضيح نميدهند كه چرا در دولت متبوع خود مانع از پرداخت اين ارقام به افراد پولدار نشدند تا اين مبلغ در ٥ سال گذشته از جيب مردم نرود. ولي آنچه خيلي عجيب است اينكه ميگويند نمايندگان جديدي كه ميخواهند بيايند، جلوي پرداخت يارانهها را خواهند گرفت. در حالي كه تاكنون هيچ كس چنين ادعايي را نكرده و نيازي هم نيست چون با وضعي كه اصولگرايان ايجاد كردند، ارزش يارانهها آنقدر كم شده است كه تا يكي، دو سال آينده نيازي به قطع كلي آن نباشد. حذف يارانههاي ثروتمندان را هم كه دولت آغاز كرده است، بنابراين جايي براي نگراني باقي نميماند، فقط كوشش دوستان اصولگراست تا از اين وضعيت براي كسب اندكي راي استفاده كنند، كه در نهايت نيز نتيجهبخش نخواهد بود.
بيعت با پيامبر(ص)
محمدكاظم انبارلويي در سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:
آن كه بي باده كند جان مرا مست كجاست؟ و آن كه بيرون كند از جان و دلم دست كجاست؟ وآن كه سوگند خورم جز به سر او نخورم وآن كه سوگند من و توبه ام اشكست كجاست؟ و آن كه جانها به سحر نعره زنانند از او وآن كه ما را غمش از جاي ببرده ست كجاست؟ راهپيمايي عظيم 22 بهمن امسال در قاب دوربين و صداي صدها گزارشگر داخلي و خارجي زير ذره بين تحليل و تفسير قرار دارد. ملت ايران در طليعه سي و هشتمين بهار عزت و آزادي با به رخ كشيدن گفتمان قدرتمند انقلاب اسلامي ياد امام خميني (ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي را گرامي داشتند و بهمن 94 را با همان گرمي و صلابت انقلابي بهمن 57 برگزار كردند. سه نسل انقلاب در كنار هم با فريادهاي الله اكبر اراده پولادين خود در مبارزه بي امان با آمريكا و رژيم صهيونيستي و ديگر قدرتهاي مزاحم جهاني اعلام كردند.
امام (ره) در فرهنگ جامعه ديني ايران جايگاه ويژه اي دارد.
امامت در عمق جان امت ريشه دوانده است. هيچ گاه جايگاه خود را به سلطنت و ديگر گونه هاي حكومت نمي دهد، امامت در حافظه تاريخي ايران از آدم، نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و پيامبر اسلام(ص) شروع مي شود و در ائمه معصومين امتداد مي يابد.
وقتي مقام معظم رهبري مي فرمايند؛ بيعت با امام خميني (ره) بيعت با پيامبر اسلام (ص) است، اين مفهوم را مستند به حافظه تاريخي ملت ما مي گويند.
تكريم انقلاب و امام (ره) و نظام يعني تعظيم عزت و عظمت و آزادي يك ملت و حفظ و نگهداري از هويت ملي ايرانيان، مردم روز 22 بهمن در سراسر كشور در شهرها حتي در روستاها به خيابانها ومعابر آمده بودند تا همين هويت مقدس را فرياد زنند.
منظومه فكري امام (ره)در باب مردم سالاري، حفظ استقلال كشور، تدين و پايبندي به مباني وحي ، مبارزه با ستم و ستم پيشگي و زورگويي، توجه به محرومين و مستضعفين و ... جاذبه هايي فراتر از مرزهاي ايران و مخاطبين فراواني دارد. جهان اكنون به اين منظومه فكر مي كند. انديشمندان جهان به ويژه فيلسوفان سياسي و
جامعه شناسان لحظه اي فارغ از اتقان تفكر امام (ره) و كارآمدي آن نمي توانند آسوده خاطر يا بي تفاوت باشند.
صدق در رفتار و گفتار، جاذبه اي پيامبر گونه به تفكر امام (ره) داده است. او بي باده جان انسان را مست مي كند. آنان كه در شرق و غرب عالم از باده ليبراليسم ، فاشيسم و سوسياليسم مست بودند اكنون فهميده اند كه باده حقيقي چيست و پيامبر رهايي كدام است. امروز هر فيلسوفي اگر بخواهد به هستي ، انسان و تاريخ فكركند، نيازمند تفكر هستي شناسانه امام(ره) است. كشتي فلسفه غرب به گل نشسته و محصول عيني آن كشتار ميليونها انسان آنهم به فجيح ترين شكل ممكن بود.اوباما چندي پيش گفته بود؛
« آمريكا بزرگترين قدرت جهان است و فاصله آن با قدرتهاي ديگر جهان بسيار زياد است.»اما تفنگداران همين قدرت جهاني وقتي به دست رزمندگان دريادل سپاه اسير مي شوند رفتاري نشان مي دهند كه از سربازان يك كشور درجه 3 هم كمتر ديده مي شود!
آمريكاييها اگر بزرگترين قدرت جهان هستند، چرا در مقابله با فعاليت هسته اي ايران التماس كرده و 5 قدرت ديگر جهان را همراه خود آوردند . آمريكا اگر بزرگترين قدرت جهان است، چرا در مذاكرات هسته اي 5 قدرت ديگر را زانو به زانوي ديپلماتهاي ايراني نشاندند و روي چند عدد سانتريفيوژ و بالا و پايين كردن آن چانه زني مي كردند.
اخيرا سنا نشستي با روساي 5 نهاد اطلاعاتي آمريكا برگزار كرد تا تصويري از امنيت آمريكا در دنياي پرآشوب امروز جهان را به تماشا بنشيند.
جيمز كلاپر رئيس اطلاعات ملي آمريكا در گزارش خود به سنا مي گويد:« ما نياز داريم مقابل تهديدات روسيه، چين و ايران واكنش قدرتمندانه اي بروز دهيم.»(1)
آمريكاييها تا همين ديروز در مذاكرات برجام از روسيه و چين به عنوان دو متحد خود در اجماع جهان عليه ايران سخن مي گفتند. حال چه شده است كه در گزارش رسمي رئيس اطلاعات ملي آمريكا از ايران در كنار چين و روسيه به عنوان سومين كشور تهديد كننده آمريكا ياد مي كنند. اگر نام آن دو كشور را نوعي شوخي امنيتي آقاي كلاپر تلقي كنيم، در حقيقت ايران تهديد بزرگ امنيتي آمريكاست. آمريكاييها در 37 سال گذشته هرچه خواستند و هر چه توانستند عليه اين ملت به كار بردند؛ از جنگ سخت تا جنگ نرم اما حريف امام و امت ما نشدند. حتي در 3 سال اخير آمريكاييها سعي كردند با لبخند از بيرون و بزك كردن چهره خود در داخل توسط يك جريان منحط سياسي كارهايي بكنند اما نتيجه آن را در راهپيمايي 22 بهمن امسال ديدند نتيجه اين شد كه فريادهاي مرگ بر آمريكا و مرگ بر رژيم صهيونيستي و مرگ بر انگليس بلندتر ، رساتر و شكوهمندتر از هرسال به گوش جهانيان رسيد.
مواضع صريح، شجاعانه و انقلابي ملت ايران را در مفاد قطعنامه راهپيمايي يوم الله 22 بهمن امسال مي شود خوب مرور كرد. اين مواضع بي كم و كاست همان مواضع امام(ره) و رهبري معظم انقلاب است.
گزارش 5 نهاد امنيتي آمريكا به سنا نشان مي دهد آنها در دشمني با ملت ايران و تهديد دانستن انقلاب اسلامي اندكي ترديد ندارند. اين سوي ميدان نبرد هم در 22 بهمن سال94 علي رغم همه گفتگوهاي برجام و پسا برجام ملت اعلام كردند ما هم در ستيز و مبارزه انقلابي با آمريكا هيچوقت ترديد نداشته و نداريم.
اينكه انقلاب اسلامي پس از گذشت 37 سال همچنان در بيعت با امام(ره) و پيامبر گرامي اسلام باقي مانده است يك مقوله فوقالعاده مهم است. امروز ما از نعمت حضور امام(ره) در جامعه پيشرفته ايران محروم هستيم. بيش از 26 سال است امام (ره) به ملكوت اعلي پركشيده؛ اما خط و ياد او زنده تر از گذشته با ماست. چنين معجزه اي را بايد درك كنيم. ادراك اين معجزه در اين است كه فرزند خلف امام (ره) در صيانت از انقلاب و حفظ امانت انقلاب و راه امام(ره)قدرتمندانه، فداكارانه و قهرمانانه و هوشمندانه عمل كرده است . ملت ايران افتخار مي كند در عصر پس از امام (ره) همچنان در بيعت با پيامبر اسلام(ص) است و اين افتخار و افتخارات ديگر را در روز 22 بهمن به رخ جهانيان مي كشد.
پي نوشت:
1- خبرگزاري مشرق،23 بهمن94
توافق مونیخ و چالش ریاض-آنکارا
غلامرضا کحلکی در بخش یادداشت روز روزنامه خراسان نوشت:
حسین قدیانی در سرمقاله روزنامه وطن امروز نوشت:
هر چند که من نرسیدم اما به راهپیمایی 22 بهمن 94 هم خواهیم رسید! قبلش بگذار چند نکته بنویسم که اصلش برای هفته گذشته است و میترسم بیش از این مشمول مرور زمان شود.
نکته اول: دوشنبه هفته گذشته در برنامه خوب «سمت خدا» موضوع بحث، اهمیت وقت بود. کارشناس که از شاگردان علامه طباطبایی بود، خاطرهای از ایشان تعریف کرد؛ علامه دستنویس یک کتاب را که شاید نزدیک 1000 صفحه میشد، برای تایپ به ما دادند لیکن وقتی به کلمات و جملات نگاه کردیم، دیدیم هیچ نقطهای در کار نیست! مثلا همین «نقطه» را بدون نقطههای «نون» و «قاف» نوشته بودند! علت را از ایشان جویا شدیم که فرمودند: «من حساب کردم دیدم اگر بخواهم نقطه کلمات را هم بگذارم، برای هر صفحه باید حدود 2 یا 3 دقیقه وقت بیشتر صرف کنم لذا ترجیح دادم این زحمت را شما بکشید!» آری! دگر بار باید دقت کرد که «علامه» به چه کسی گفته میشود! رسم است در حوزه و چه رسم خوبی است که عناوین و صفاتی از این دست را همینطور بیخود و بیجهت به افراد نمیدهند. اگر به هرکسی بنا به میل شخصی بخواهیم علامه بگوییم، تخطی از رسم و رسوم دقیق حوزههای علمیه کردهایم. علامه یعنی عالمی که در اغلب علوم حوزوی صاحبنظر و در علوم مختلف و بعضا بینسبت با هم، حقیقتا عالم باشد. سالها صاحب کرسی تدریس در این علوم بوده و آثار و تالیفات متعدد و مطرح داشته باشد.
منتهای مراتب در حوزه به صرف اینکه یک عالم چندین علم را در حد جامعی فراگرفته و تدریس کند، به او علامه نمیگویند. یعنی علاوه بر عالم بودن به علوم مختلف، علامه باید واجد خصوصیاتی خاص و منحصربهفرد نیز باشد تا واقعا علامه خوانده شود. بهعنوان نمونه علامه جلیلالقدر آیتالله حسنزادهآملی، فقط از آن جهت علامه خوانده نمیشوند که در علوم فراوانی صاحب رأی و نظر هستند، بلکه به لحاظ شخصی و شخصیتی هم آنقدری از ویژگیهای ممتاز را دارا هستند که متفقالقول «علامه» خوانده شوند، آن هم «علامه ذوالفنون». از همین زاویه است که بزرگواری مثل علامه طباطبایی میفرمایند: «من حساب کردم دیدم اگر بخواهم نقطه کلمات را هم بگذارم، برای هر صفحه باید حدود 2 یا 3 دقیقه وقت بیشتر صرف کنم لذا ترجیح دادم این زحمت را شما بکشید!» علامه یعنی همین! که به عنوان مثال، آنقدر وقت برایش مغتنم باشد که حتی وقت نکند نقطه کلمات مکتوباتش را بگذارد! با این حساب، آیا شخصی که تقریبا با همه فوتبالیستهای لیگ برتری حتی آرش برهانی عکس یادگاری جدا جدا دارد و بنا به اعتراف خودش، نه تنها اغلب بازیهای لیگ خودمان را میبیند که اغلب بازیهای لیگهای خارجی را هم دنبال میکند «علامه» است؟! حضرات علامه از کی تا به حال این همه وقت آزاد و اوقات مازاد داشتهاند که یک روز با سانترفوروارد استقلال بگذرانند، یک روز با هافبک دفاعی پرسپولیس و فردایش هم با جناب کیروش؟! یک روز مصاحبه با فلان مجله، یک روز مصاحبه با فلان روزنامه زرد و فردایش هم گفتوگو با فلان سایت؟! آن هم با سوالاتی از این دست که از کدام بازیگر سینما بیشتر خوشت میآید؟!
چند وقت پیش عالیجناب با هدفی غیراخلاقی که حتی صدای جماعتی از مدعیان اصلاحات را هم درآورد، به فردی لقب علامه داد! اگر علامه شدن این همه راحت است، چرا خود عالیجناب، علامه نباشند؟!
واقعا اگر علامه شدن، این همه آسان شده که تو، هم میتوانی بیستچهاری با بازیکنان فوتبال بپری، هم بیستچهاری با بازیگران سینما، به طوری که در گوگل، بیش از تصاویر علمی و عالمانه، عکسهایت با ستارهها باشد، تو بگذار ما علامهای هم داشته باشیم به نام «علامه عالیجناب» که حتی نداند 24 بزرگتر است یا 13!
نکته دوم: چه در خبرگان، چه در مجلس، شورای محترم نگهبان به شماری از نامزدهای اصولگرا اذن نامزدی نداد اما «خدایا! من راضی به رضای تو هستم» کاندیدای انقلابی کجا و خط و نشان کشیدن برای نهادهای قانونی کشور کجا؟! اینکه تو حتی بعد از عدم احراز یا حتی رد صلاحیت، باز هم از در منطق و اخلاق و ادب وارد شوی کجا، این کجا که همچنان بر مدار فتنه بچرخی، آن هم در شرایطی که شورای نگهبان بنا به هر دلیلی صلاحیت تو را تایید کرده است؟! واقعا رفتار متمدنانه کجا، رفتار متوحشانه کجا؟! فتنه آنقدرها هم که بعضی فکر میکنند کار سختی نیست! و صدالبته زیر بار اختلاف ناچیز هفتدهم درصدی نرفتن، بسیار آسانتر است تا دبه درآوردن در برابر اختلاف فاحش 24 و 13! باورم هست همچنانکه تبریک زودهنگام رقبای اصولگرای فرد پیروز انتخابات 92 در تاریخ ماندگار شد، رفتار متین اصولگرایان محترمی که با نظر مثبت شورای نگهبان مواجه نشدند هم ثبت خواهد شد در تاریخ. آیتالله صدیقی، حجتالاسلام رسایی و... در مقام عمل نشان دادند برخلاف طلبکاران از خمینی و ملت، حقیقتا خود را مدیون امام و در دین این ملت همیشه در صحنه میدانند و هرگز اینگونه نیست که حکایت بعضیها، انقلاب اسلامی و ولایت فقیه را به شرط میز و صندلی بخواهند! از قضا در مقوله قانون هم، اوج قانونگرایی آنجاست که قانون روی نام تو خط قرمز بکشد، تو اما باز اطاعت کنی قانون را.
***
روز پنجشنبه... زنده باد ملت ایران، که خود را برای خمینی میخواهد، نه خمینی را برای خود! بعضیها خمینی را به نفع خود تفسیر میکنند و جوری تفسیر میکنند کأنه نوادگان امام، بیشتر از خود امام «بیت امام» محسوب میشوند!
روز پنجشنبه... مادر شهیدی را میشناسم که عصازنان به جمع راهپیماییکنندگان پیوست، در حالی که عصر همان روز رفت بهشت زهرا تا چندمین سالگرد شهادت جگرگوشهاش در عملیات والفجر 8 را گرامی بدارد.
روز پنجشنبه... پدر شهیدی را میشناسم که صبح آمده بود راهپیمایی و بعد از ظهر باید آماده میشد تا مراسم چهلم شهیدش را-که از جمله شهدای مدافع حرم بود- در یکی از این مساجد جنوب شهر برگزار کند.
روز پنجشنبه... اما روز پنجشنبه راستش را بخواهید من نتوانستم در راهپیمایی شرکت کنم، چرا که در میان این همه نوه و نتیجه، عاقبت یکی باید در خانه میبود تا مراقب مادربزرگ و پدربزرگ باشد. از فرط پیری، 2 سالی میشود که دیگر هیچ رقمه قادر نیستند در راهپیمایی 22 بهمن شرکت کنند. چه میگویم که حتی برای برداشتن چند قدم کوتاه هم، یکی باید کمکحالشان باشد.
با «عزیز» و «بابابزرگ» نشسته بودیم در خانه و داشتیم تصاویر حضور ملت را نگاه میکردیم. یک آن دوربین، زوم کرد روی یک مرد! پدربزرگ گفت: «این قاسم سلیمانی است!» گفتم: «نه بابابزرگ! شبیهاش بود اما خودشان نبودند!» هر چند ساعاتی بعد از طریق رسانهها متوجه حضور سردار در راهپیمایی شدم!
خلاصه! داشتیم تلویزیون نگاه میکردیم و همانطور حرف میزدیم که نمیدانم چی شد برداشتم به «عزیز» گفتم: «راستی! آقای حاتمیکیا قرار است بزودی فیلم سینمایی جاده اهواز– خرمشهر را بسازد». «عزیز» جواب داد: «پسر من در همین جاده شهید شده اما تو هر وقت آقای حاتمیکیا را دیدی، از قول یک مادر شهید جاده اهواز– خرمشهر به ایشان بگو؛ الان وقت ساختن فیلمی درباره جاده شهادت همین شهدای مدافع حرم است که این بچهها، خودبهخدایی از بچههای ما غریبترند!»
روز پنجشنبه... همین جمع بزرگ، باید دستشان اسلحه میبود، اگر شیربچههای حاجقاسم، دشمن ملعون را در همان بیرون مرزها نگه نمیداشتند.
روز پنجشنبه... دلم سوخت برای آن دختر خردسالی که پدرش همین چند هفته پیش در حلب به شهادت رسید و این، اولین 22 بهمنی است که پدر نیست تا او را قلمدوش بگیرد.
آهای نامزدهایی که دوفردای دیگر، عکستان را میزنید بر در و دیوار شهر! در و دیوار شهر مزین است به تصاویر شهدای حرم! لااقل عکسهای کوچکتری از خودتان کار کنید! خیلی کوچک! رسالت بزرگی روی دوش شماست! خیلی بزرگ! روز پنجشنبه... زنده باد ملت ایران که «سمت خدا» ایستاده است!
این مجلس روحانی است
احمد غلامی در سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
بالاخره اصلاحطلبان تصمیم گرفتند در قاعده بازی سیاست، نقشآفرینی کنند. آنها عطای آینده سیاست را به لقایش بخشیدند و بهرغم کموکاستیها، عاقبت وارد رقابت انتخابات مجلس شدند. اگر آنها در حاشیه سیاست میماندند و فقط رأی میدادند، چه چیزی از دست میدادند و با حضورشان چه به دست خواهند آورد؟ پرسشهایی از ایندست پاسخهایی متفاوت دارد و انگار اصرار بر این تئوری که برای انجام اصلاحات، حداقل حضور در قدرت الزامی است، طرفداران پروپاقرص دارد. اما طردشدگی که «من»، «من سیاسی» را میسازد، گویا دیگر اتوپیایی و شاعرانه جلوه میکند و هوادارانش کمشمارند. باری، آدم مدرن الزامات سیاست مدرن را پذیرفته و بهدنبال سعادت و فضیلت نیست؛ ازاینرو تکامل هیچ ایدهای را به تاریخ حواله نمیدهد. نه برای تاریخ اصلاحات میکند، نه برای تاریخ میجنگد و میمیرد. الزاماتش دستیابی به اهداف و منافع کوتاهمدت است و بس. خلاصه، انسان مدرن انسان روزمرگی و «حال» است. گذشته بهاضافه حال، مساوی آینده نیست؛ بلکه حال، حاصلِ تفریق آینده و گذشته و مساوی با فایدهمندی است. از سویی اصولگرایان که درصدد بازگشت به اسطوره خاستگاه بودند، از این پس یخشان دیگر نمیگیرد. پافشاری اصلاحطلبان نیز برای قوام و دوام بیشتر در قدرت بیثمر خواهد ماند.
خوشاقبالی به دولت حسن روحانی روی آورده است.
اصولگرايان چگونه وارد ميشوند؟
در بخش سرمقاله روزنامه اعتماد آمده است:
هر نيروي سياسي خود را آماده ميكند كه در بهار سياست يا همان انتخابات با بيشترين توان شركت كند. براي اين كار برنامهها و شعارهايي را نيز در دستور كار خود قرار خواهد داد ولي از آنجا كه در جامعه سياسي ايران همهچيزمان بايد به همهچيزمان بخورد، بهطور معمول برنامههاي سياسي نيز نه تنها آخرين متني است كه منتشر ميشود، بلكه يك كپي ساده از روي برنامههاي بالادستي ساختارهاي رسمي است و هيچ اولويتي و خلاقيتي در آن ديده نميشود و شايد هم بتوان برنامههاي گروههاي گوناگون را كمابيش مشابه يكديگر دانست. جالب اينكه سخنگوي ائتلاف اصولگرايان در اين باره متذكر شده است كه: «اصولگرايان براي مجلس دهم برنامه اقتصادي مفصلي در راستاي مهار تورم، خروج از ركود، معيشت و همچنين بيكاري جوانان دارند كه در زمان مقتضي درباره آن توضيحات بيشتري داده خواهد شد»، در حالي كه اين برنامه ابتدا بايد طرح شود و سپس نيروها حول آن متحد شوند. به علاوه وقتي هم كه برنامه آنان را ميبينيم برخي موارد مهم آن شامل اين نكات است.
٭ محيط كسب و كار نامناسب و رقابتپذيري پايين اقتصاد و مشكلات ساختاري فراروي محيط كسب و كار نظير فرآيند طولاني و پيچيده آغاز يك كسب و كار
٭ نظام قانونگذاري و حقوقي در كشور و قوانين و مقررات متعدد و ناسازگار دركنار عدم توجه كافي به حاكميت قانون و نظام حقوقي منسجم و كارا
٭ اقتصاد نفتي و همبستگي بالا بين درآمدهاي نفتي و تشكيل سرمايه در اقتصاد
٭ مشكلات نظام بهرهوري و كارايي پايين طرحهاي عمراني و سرمايهگذاري
٭ نظام نامناسب تامين مالي و وابستگي نظام تامين مالي كشور به بانك ها
٭ ضعف نهادهاي حقوقي، قضايي و اداري درگير مبارزه با فساد و رانت در كشور
٭ ساختار معيوب نظام بانكي در كشور در حمايت از بخش واقعي اقتصاد
٭ بازده بالاي سرمايهگذاري در بازارهاي غيرمولد و جانشين بخش توليد
٭ ضعف نهادها و ساختارهاي موجود در تقويت امنيت اقتصادي و حمايت از سرمايهگذاري
٭ مشكلات ساختاري زنجيره توليد، توزيع و مصرف و هدر رفت منابع
اينها را كه همه ميدانند و در هر متن رسمي و غير رسمي وجود دارد. مشكل اصلي جاي ديگري است كه به آن پاسخ نميدهند؛ با اين نكات كه كسي تعارضي ندارد. به علاوه بيشتر آنها در ابلاغيه اقتصاد مقاومتي و پيش از آن آمده و به نحوي مورد اتفاق همه نيروهاي سياسي است. آيا اين برنامهها و شعارها فقط لقلقه زباني است؟ نوبت پيش هم شعار خود را مبارزه به تورم و نيز تامين اشتغال و رفاه قرار داديد! آيا كارنامه شما حتي برداشتن يك گام كوچك در اين مسير را نشان ميدهد؟ شما كه تورم را از ١٥ درصد به ٦٠ درصد رسانديد. خالص اشتغال ٨ساله شما در كشور در حد صفر بوده، رفاه مردم به دليل كاهش توليد ناخالص ملي و كاهش اشتغال، كمتر از گذشته شده است. پس چرا دوباره شعارهايي را بايد داد كه هيچ مابهازاي خارجي ندارد؟ آيا شعار و نوشتن يك مشت جملات زيباي ادبي براي مردم نان و كار ميشود؟ دوستان اصولگرا ابتدا و پيش از هر چيز بايد يك تصفيه حساب جدي با دوره ٨ ساله خود بكنند. خيلي صريح توضيح دهند كه آيا در آن دوره موفق بودهاند يا خير؟ اگر بودهاند براساس چه شاخصهايي آن را ميگويند؟ اگر موفق بودهاند، چه چيزهايي را گرفتهاند و چه نتايجي را به جامعه دادهاند؟ و اگر موفق نبودهاند كه به ظاهر اتفاقنظري خدشهناپذير در اين زمينه هست، چرا ناموفق بودهاند و شكست خوردهاند؟ درسهايي كه از آن شكستها ميگيرند چيست؟ چگونه از آن درسها ميخواهند در برنامههاي بعدي خود استفاده كنند؟
به نظر ميرسد كه اصولگرايان بدون آنكه قصد پاسخگويي به هيچ يك از اين پرسشهاي اساسي را داشته باشند، دوباره ميخواهند اسب خود را براي نشستن به صندليهاي مجلس زين كنند. ولي به نظر ميرسد كه دو محور اصلي را در اين انتخابات مدنظر خود قرار دادهاند. نخستين مورد، عدم تشويق جدي به حضور مردم در انتخابات است. در واقع اصولگرايان ميان دوراهي بدي قرار گرفتهاند. از يك سو مشاركت بالا به نفع كشور و امنيت ايران و نظام است، و از سوي ديگر به ضرر ليست آنان است؛ بهطوري كه افزايش مشاركت احتمال انتخاب شدن اصولگرايان را به كلي زايل ميكند؛ و اگر نامزدهاي آنان به ويژه از شهر تهران وارد مجلس نشوند، ضربه سختي را خواهند خورد. بنابراين ميان منافع كلي كشور و منافع حزبي و گروهي، به نظر ميرسد كه دومي را ترجيح دادهاند و اصراري به شركت كردن بيشتر مردم در انتخابات ندارند. اين رفتار بيش از آنكه مبتني بر عقلانيت باشد، نوعي رفتار غريزي است، زيرا عقلانيت اقتضاء ميكند با حداكثر توان خود از مشاركت دفاع كنند، چون كساني كه به آنان راي نميدهند بر اثر دعوت كردن آنان وارد ميدان انتخابات نميشوند و دعوت اصولگرايان در نهايت هيچ اثر تعيينكنندهاي بر مشاركت منتقدين آنان ندارد ولي اين حُسن را براي آنان دارد كه حداقل خود را طرفدار افزايش مشاركت نشان دهند.
محور ديگري كه در انتخابات و البته به صورت حاشيهاي در نظر گرفتهاند، اين سخنان آقاي وزير ارشاد دولت احمدينژاد است: «بنده جزو طرفداران هدفمند كردن يارانهها و حذف خانوادههاي پردرآمد هستم، اما مجلسي كه در چنين زمينهاي با دولت همسو باشد براي اينكه خيال خود و دولت درباره يارانهها را راحت كند قطعا به حذف اين قانون راي ميدهد، لذا يكي از چيزهايي كه مجلس دولتساخته درصدد حذف آن خواهد بود همين قانون است كه مردم از همين حالا در محاسبات انتخاباتي خود براي راي دادن به آن بايد توجه كنند.» اين جملات به خوبي نشان ميدهد كه آنان خيلي خوب واقف هستند كه آن طرح حداقل به آن صورتي كه اجرا شد خيلي بد بوده، لذا خودشان را منتقد آن نشان ميدهند و خواهان حذف ثروتمندان از سياهه يارانهبگيرها هستند. البته توضيح نميدهند كه چرا در دولت متبوع خود مانع از پرداخت اين ارقام به افراد پولدار نشدند تا اين مبلغ در ٥ سال گذشته از جيب مردم نرود. ولي آنچه خيلي عجيب است اينكه ميگويند نمايندگان جديدي كه ميخواهند بيايند، جلوي پرداخت يارانهها را خواهند گرفت. در حالي كه تاكنون هيچ كس چنين ادعايي را نكرده و نيازي هم نيست چون با وضعي كه اصولگرايان ايجاد كردند، ارزش يارانهها آنقدر كم شده است كه تا يكي، دو سال آينده نيازي به قطع كلي آن نباشد. حذف يارانههاي ثروتمندان را هم كه دولت آغاز كرده است، بنابراين جايي براي نگراني باقي نميماند، فقط كوشش دوستان اصولگراست تا از اين وضعيت براي كسب اندكي راي استفاده كنند، كه در نهايت نيز نتيجهبخش نخواهد بود.
بيعت با پيامبر(ص)
محمدكاظم انبارلويي در سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:
آن كه بي باده كند جان مرا مست كجاست؟ و آن كه بيرون كند از جان و دلم دست كجاست؟ وآن كه سوگند خورم جز به سر او نخورم وآن كه سوگند من و توبه ام اشكست كجاست؟ و آن كه جانها به سحر نعره زنانند از او وآن كه ما را غمش از جاي ببرده ست كجاست؟ راهپيمايي عظيم 22 بهمن امسال در قاب دوربين و صداي صدها گزارشگر داخلي و خارجي زير ذره بين تحليل و تفسير قرار دارد. ملت ايران در طليعه سي و هشتمين بهار عزت و آزادي با به رخ كشيدن گفتمان قدرتمند انقلاب اسلامي ياد امام خميني (ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي را گرامي داشتند و بهمن 94 را با همان گرمي و صلابت انقلابي بهمن 57 برگزار كردند. سه نسل انقلاب در كنار هم با فريادهاي الله اكبر اراده پولادين خود در مبارزه بي امان با آمريكا و رژيم صهيونيستي و ديگر قدرتهاي مزاحم جهاني اعلام كردند.
امام (ره) در فرهنگ جامعه ديني ايران جايگاه ويژه اي دارد.
امامت در عمق جان امت ريشه دوانده است. هيچ گاه جايگاه خود را به سلطنت و ديگر گونه هاي حكومت نمي دهد، امامت در حافظه تاريخي ايران از آدم، نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و پيامبر اسلام(ص) شروع مي شود و در ائمه معصومين امتداد مي يابد.
وقتي مقام معظم رهبري مي فرمايند؛ بيعت با امام خميني (ره) بيعت با پيامبر اسلام (ص) است، اين مفهوم را مستند به حافظه تاريخي ملت ما مي گويند.
تكريم انقلاب و امام (ره) و نظام يعني تعظيم عزت و عظمت و آزادي يك ملت و حفظ و نگهداري از هويت ملي ايرانيان، مردم روز 22 بهمن در سراسر كشور در شهرها حتي در روستاها به خيابانها ومعابر آمده بودند تا همين هويت مقدس را فرياد زنند.
منظومه فكري امام (ره)در باب مردم سالاري، حفظ استقلال كشور، تدين و پايبندي به مباني وحي ، مبارزه با ستم و ستم پيشگي و زورگويي، توجه به محرومين و مستضعفين و ... جاذبه هايي فراتر از مرزهاي ايران و مخاطبين فراواني دارد. جهان اكنون به اين منظومه فكر مي كند. انديشمندان جهان به ويژه فيلسوفان سياسي و
جامعه شناسان لحظه اي فارغ از اتقان تفكر امام (ره) و كارآمدي آن نمي توانند آسوده خاطر يا بي تفاوت باشند.
صدق در رفتار و گفتار، جاذبه اي پيامبر گونه به تفكر امام (ره) داده است. او بي باده جان انسان را مست مي كند. آنان كه در شرق و غرب عالم از باده ليبراليسم ، فاشيسم و سوسياليسم مست بودند اكنون فهميده اند كه باده حقيقي چيست و پيامبر رهايي كدام است. امروز هر فيلسوفي اگر بخواهد به هستي ، انسان و تاريخ فكركند، نيازمند تفكر هستي شناسانه امام(ره) است. كشتي فلسفه غرب به گل نشسته و محصول عيني آن كشتار ميليونها انسان آنهم به فجيح ترين شكل ممكن بود.اوباما چندي پيش گفته بود؛
« آمريكا بزرگترين قدرت جهان است و فاصله آن با قدرتهاي ديگر جهان بسيار زياد است.»اما تفنگداران همين قدرت جهاني وقتي به دست رزمندگان دريادل سپاه اسير مي شوند رفتاري نشان مي دهند كه از سربازان يك كشور درجه 3 هم كمتر ديده مي شود!
آمريكاييها اگر بزرگترين قدرت جهان هستند، چرا در مقابله با فعاليت هسته اي ايران التماس كرده و 5 قدرت ديگر جهان را همراه خود آوردند . آمريكا اگر بزرگترين قدرت جهان است، چرا در مذاكرات هسته اي 5 قدرت ديگر را زانو به زانوي ديپلماتهاي ايراني نشاندند و روي چند عدد سانتريفيوژ و بالا و پايين كردن آن چانه زني مي كردند.
اخيرا سنا نشستي با روساي 5 نهاد اطلاعاتي آمريكا برگزار كرد تا تصويري از امنيت آمريكا در دنياي پرآشوب امروز جهان را به تماشا بنشيند.
جيمز كلاپر رئيس اطلاعات ملي آمريكا در گزارش خود به سنا مي گويد:« ما نياز داريم مقابل تهديدات روسيه، چين و ايران واكنش قدرتمندانه اي بروز دهيم.»(1)
آمريكاييها تا همين ديروز در مذاكرات برجام از روسيه و چين به عنوان دو متحد خود در اجماع جهان عليه ايران سخن مي گفتند. حال چه شده است كه در گزارش رسمي رئيس اطلاعات ملي آمريكا از ايران در كنار چين و روسيه به عنوان سومين كشور تهديد كننده آمريكا ياد مي كنند. اگر نام آن دو كشور را نوعي شوخي امنيتي آقاي كلاپر تلقي كنيم، در حقيقت ايران تهديد بزرگ امنيتي آمريكاست. آمريكاييها در 37 سال گذشته هرچه خواستند و هر چه توانستند عليه اين ملت به كار بردند؛ از جنگ سخت تا جنگ نرم اما حريف امام و امت ما نشدند. حتي در 3 سال اخير آمريكاييها سعي كردند با لبخند از بيرون و بزك كردن چهره خود در داخل توسط يك جريان منحط سياسي كارهايي بكنند اما نتيجه آن را در راهپيمايي 22 بهمن امسال ديدند نتيجه اين شد كه فريادهاي مرگ بر آمريكا و مرگ بر رژيم صهيونيستي و مرگ بر انگليس بلندتر ، رساتر و شكوهمندتر از هرسال به گوش جهانيان رسيد.
مواضع صريح، شجاعانه و انقلابي ملت ايران را در مفاد قطعنامه راهپيمايي يوم الله 22 بهمن امسال مي شود خوب مرور كرد. اين مواضع بي كم و كاست همان مواضع امام(ره) و رهبري معظم انقلاب است.
گزارش 5 نهاد امنيتي آمريكا به سنا نشان مي دهد آنها در دشمني با ملت ايران و تهديد دانستن انقلاب اسلامي اندكي ترديد ندارند. اين سوي ميدان نبرد هم در 22 بهمن سال94 علي رغم همه گفتگوهاي برجام و پسا برجام ملت اعلام كردند ما هم در ستيز و مبارزه انقلابي با آمريكا هيچوقت ترديد نداشته و نداريم.
اينكه انقلاب اسلامي پس از گذشت 37 سال همچنان در بيعت با امام(ره) و پيامبر گرامي اسلام باقي مانده است يك مقوله فوقالعاده مهم است. امروز ما از نعمت حضور امام(ره) در جامعه پيشرفته ايران محروم هستيم. بيش از 26 سال است امام (ره) به ملكوت اعلي پركشيده؛ اما خط و ياد او زنده تر از گذشته با ماست. چنين معجزه اي را بايد درك كنيم. ادراك اين معجزه در اين است كه فرزند خلف امام (ره) در صيانت از انقلاب و حفظ امانت انقلاب و راه امام(ره)قدرتمندانه، فداكارانه و قهرمانانه و هوشمندانه عمل كرده است . ملت ايران افتخار مي كند در عصر پس از امام (ره) همچنان در بيعت با پيامبر اسلام(ص) است و اين افتخار و افتخارات ديگر را در روز 22 بهمن به رخ جهانيان مي كشد.
پي نوشت:
1- خبرگزاري مشرق،23 بهمن94
توافق مونیخ و چالش ریاض-آنکارا
غلامرضا کحلکی در بخش یادداشت روز روزنامه خراسان نوشت:
مذاکرات ژنو 3 کام مردم سوریه را شیرین نکرد، اما توافق مونیخ، حداقل بر
روی کاغذ نتایجی داشت که باید منتظر ماند و در صحنه عمل، پیامدهای آن را
دنبال کرد. این مذاکرات، در سه محور به توافقاتی انجامید که در ژنو 3 حاصل
نشده بود؛ ارسال کمک های بشر دوستانه به مردم سوریه از نخستین محورهای این
توافقات بود؛ توقف درگیری ها و بازگشت طرفین به میز مذاکرات ژنو 3نیز، از
دیگر محورهای مورد توافق در نشست مونیخ بود. آن چه توافقات جامع مونیخ را
برجسته می کند، توافق پیرامون برداشت های «جبهه متحد سوریه» و گذر از خواست
های جبهه مخالفان است؛ در واقع دی میستورا در این مذاکرات، آن سو از
معادلات سوریه را تقویت کرد که پیشتر نیز، کمتر با یکدیگر چالش داشتند. پیش
از مذاکرات مونیخ، چالش اصلی گفتگوهای صلح سوریه مخالفان و حامیان یعنی
جبهه «ریاض- آنکارا» بود.در مقابل «جبهه متحد سوریه» متشکل از حکومت مرکزی
این کشور، روسیه و ایران، در بیشتر مواضع با یکدیگر توافق داشته و صدایی
واحد از آن در گفتگو ها به گوش می رسید؛ اما در مقابل، جبهه«ریاض – آنکارا»
اگر چه نمی توان آن را نماینده تمام مخالفان دانست، اما حداقل بخش بزرگی
از چالش صلح در این کشور محسوب می شود. در جبهه«ریاض- آنکارا» بازیگران،
دلگرم به همراهی آمریکا در عرصه میدانی سوریه، منافع خود را تعقیب می
کردند؛ اما اخیراً آنکارا و ریاض به دلیل بازی «تصمیم سازی آمریکایی» توسط
آمریکا به «چالش بی تصمیمی» فرو رفته اند. رفتار آمریکا، چالش های مذکور
وموفقیت های اخیر «جبهه متحد سوریه» در مناطق استراتژیک حلب من جمله «نبل»
و « الزهرا» و استیصال تروریست های مخالف دولت مرکزی سوریه، دستیابی به
توافق را در مذاکرات مونیخ میسر کرد که پیشتر در ژنو 3 محقق نشده بود.
تصمیم سازی آمریکایی
تصمیم گیری در منطق آمریکایی آن، دوستی و دشمنی دائمی نمی شناسد؛ در واقع،
تصمیم گیری سیاسی از منظر آمریکا همان چیزی است که منافع این کشور ایجاب
می کند. بر این اساس، هرگاه منافع آمریکا با متحدانش همسو است، تصمیمات در
این کشور رنگ و بوی همراهی با آن ها دارد، اما اگر منافعی برای آمریکا در
بین نباشد، حتی ممکن است اخذ تصمیم به زمانی دیگر موکول شود. تصمیم سازی
آمریکایی در برخی موارد، دوستان را نیز به چالش می کشد. اما چرا آمریکا
تصمیماتی را اتخاذ می کند که جبهه ریاض- آنکارا را با چالش روبه رو می کند؟
پاسخ به این سؤال در گزارشی که «آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا» با عنوان
ارزیابی تهدیدات جهان از سوی «ژنرال وینسنت استوارت» در اختیار کمیته
نیروهای مسلح مجلس سنای آمریکا قرار داده، نهفته است.در این گزارش تاکید
شده است که بعید است «اسد» به زودی سقوط کند، پس نمی توان تصمیم گیری های
خود را بر «سیاست تغییر رژیم» با شیوه های سخت در این کشور معطوف کرد؛ در
این گزارش همچنین، به عواقب ماجراجویی های زمینی در سوریه و پیامدهای آن
اشاره می شود که سیاست مداران آمریکا را ترغیب می کند که اگر هم به دنبال
نظامی کردن تحولات سوریه هستند، این زحمت را به متحدان «شتابزده» خود
واگذار کنند. ژنرال وینسنت استوارت همچنین به موفقیت های اخیر ارتش و
نیروهای مقاومت سوریه اشاره می کند و می افزاید که حمایت روسیه پیامی است
از مسکو به واشنگتن تا آن را در «درگیری های میدانی» دست کم نگیرد. محتمل
است اگر تحرکات آمریکا در سوریه از حد متعارف خارج شود، جنگ پرهزینه ای
میان آمریکا و روسیه اتفاق خواهد افتاد و از دیگر سو، توافق با ایران را بر
باد خواهد داد. این گزارش، سیاست «اعلامی» مبارزه با داعش را نیز از نظر
دور نمی دارد و اینکه اگر این مهم هدف واشنگتن است، ایران و روسیه در آن
موفق عمل کرده اند و نیاز به حضور میدانی آمریکا نیست. این چنین برآوردهایی
آمریکا را بر آن می دارد که دیگر به دنبال تغییر رژیم در سوریه به شیوه
سخت نباشد و آن را به آینده واگذار کند و ریاض و آنکارا را ترغیب کند تا
برایش در زمین سوریه بجنگند.
چالش بی تصمیمی آنکارا-ریاض
آل سعود، سرانجام تحولات سوریه را «سقوط اسد» می داند؛ از دیگر سو، حاکمان
جدید این کشور همانگونه که وزیر خارجه سوریه گفته است«عقلانی»نیستند. این
کشور «سیاست کش سان(Stretch Policy)» خود را دنبال می کند؛ هنوز جنگ یمن به
نتیجه نرسیده است، خود را به سوریه سرازیر می کند و هر کجا بحران است سرک
می کشد. اما آن چه سیاست مداران بی تجربه این کشور را سرگشته می کند و به
چالش بی تصمیمی می کشاند، بن بست تصمیم سازی آمریکایی است؛ دیگر آمریکا
تغییر سیاسی زود هنگام در سوریه را مد نظر ندارد؛ همچنین، همصدا با ریاض
نبوده و وقتی آل سعود میل به حضور نظامی در سوریه از خود نشان می دهد، فقط
به صورت لفظی حمایت می کند. عربستان که سرگشته است، حتی در یک اقدام بی
سابقه، علیه آمریکا در سایت خبری العربیه تیتر می زند. آمریکا به صورت لفظی
از اقدامات عربستان حمایت می کند تا هم این کشور را ترغیب کرده باشد که در
سوریه حضور نظامی پیدا کند و هم خودش از رویارویی تمام و کمال در سوریه
حفظ شده باشد. هیچ تحلیل گری نیست که در شرایط کنونی نداند عربستان نمی
تواند به صورت همزمان در دو جبهه بجنگد و همچنین، با بحران مالی که این
کشور را به دنبال تغییر درآمدهای نفتی اش دنبال می کند، تنها گزینه
فرارویش«لاف بزرگ نظامی» است. امروز حاکمان سعودی با«بن بست تصمیم سازی»
برای بازی درست مواجه هستند. نکته اینجاست که ورود نظامی عربستان به سوریه،
به معنای رویارویی آن با قدرت هایی است که پیشتر عربستان نشان داده نمی
تواند با آن ها طرف شود.
آنکارا، حتی بیشتر از ریاض با چالش روبه روست؛ به گونه ای که اخیراً ترکیه
سفیر آمریکا را احضار کرده و اردوغان سرگشته آمریکا را مورد خطاب قرار می
دهد که موضع خود را مشخص کند. «بحران کردها» و حمایت آمریکا از آنان و
تاکید بر حضور مخالفان کرد در مذاکرات سوریه، آنکارا را به چالش می کشاند؛
چالش بی تصمیمی آنکارا و سرگشتگی آن این کشور را تا جایی به پیش می برد که
به دلیل فقدان راه حل جایگزین، شاید شتابزده عمل کند و به نفع آمریکا به
سوریه وارد شود. اگر چه ورود احتمالی نظامی در سوریه برای ترکیه و عربستان
بدون هزینه نیست، اماهر دوی این کشورها نشان داده اند که حداقل های عقلانیت
سیاسی را ندارند و در شرایط لازم «تصمیمات استراتژیک»،«هم افزا» و «آینده
نگرانه ای» نگرفته اند. با این وجود، به نظر نمی رسد که این بازیگران،
بدون پشتیبان در صحنه سوریه ورود کنند و باید شانس خودرا در مذاکرات
بیازمایند؛ این همان جایی است که ایران و روسیه و دولت مرکزی با تحولات
اخیرمیدانی در آن دست برتر را دارد. از این رو آینده سوریه نه در صحنه
نبرد ، بلکه در ترکیب مقاومت برروی زمین ومذاکره ای نهفته است که
تاکنون«جبهه متحد سوریه»، حرف آخر را در آن زده است.
رمز پیروزی در هفتم اسفند
حسن رسولی در بخش یادداشت روزنامه ایران نوشت:
رئیس جمهوری در دو سخنرانی اخیر خود یکی در مراسم سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و دیگری در اجلاسی با سازمانهای مردمنهاد، موضعگیریهای صریح، دقیق و مهمی درباره انتخابات اتخاذ کردند که حاوی نکات قابل توجه و تأملی است. نکته نخست اعلام روشن و واضح نارضایتی رئیس جمهوری از حذف گسترده نیروهای صاحبنام و رأیآور یک جریان سیاسی از سوی نهاد نظارتی است. موضعی که براساس مسئولیت قانونی رئیس جمهوری بر پایه اصل 113 قانون اساسی اتخاذ شده است؛ چرا که وی به حکم قانون مسئولیت نظارت بر حسن اجرای قانونی اساسی را به عهده دارد. از سوی دیگر، وی تلویحاً اشاره دارد خوشبینی مبنی بر حضور تمام سلایق در انتخابات محقق نشده و بر این اساس تأکید کرد آرایش انتخاباتی فعلی با ایدهآل مد نظر وی تفاوت زیادی دارد. این در حالی است که آقای روحانی و بسیاری از اعضای کابینه از جمله معاون اول او رایزنیهای زیادی برای برگزاری انتخاباتی با حضور تمام سلایق انجام داد. اما به هر روی نتیجهای مترتب بر این رایزنیها حاصل نشد. اما مهمترین نکته در سخنان روحانی این است که گرچه مطابق آرایش انتخاباتی فعلی، امکان انتخاب مطلوب برای همه جریانات سیاسی فراهم نیست، اما همه باید در انتخابات حضور پیدا کنند. تأکیدی که میتواند حاوی این پیام باشد که دولت، خواهان یاری مردم برای مجلسی قوی با ترکیبی متفاوتتر است و برای تحقق این امر، تنها حضور حداکثری مردم پای صندوقهای رأی میتواند کارساز باشد. این در حالی است که شاید به واسطه اتفاقات رخ داده، برخی بیانگیزه شده باشند، اما تنها راه برای رهایی از مجلسی رادیکال و یکدست، حضور سلایق مختلف در انتخابات و رأی مردم به آنهاست. شاید اکنون برخی تصور کنند که یک جناح به واسطه رد صلاحیتها بیانگیزه شده است، اما آنچه بارها تأکید شد، مسأله امید بود. مسألهای که بعد از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، رئیس دولت نیز به آن تأکیدها زیادی داشت. همین بازگشت امید به جامعه بود که انتخابات ریاست جمهوری سال 92 را رقم زد. حفظ امید به عنوان رمز پیروزی میتواند در انتخابات مجلس دهم نیز راهگشا باشد. حال اینکه رئیس جمهوری به عنوان رئیس دولت نیز تأکید کرد که از دولت در انتخابات پیش رو کاری برنمیآید و تنها مردم میتوانند وارد عمل شوند و تصمیم نهایی را بگیرند.
گزينه های مطلوب ائتلاف اصلاح طلبان
احمد شيرزاد در سرمقاله روزنامه آرمان نوشت:
آنچه از شرايط اجتماعي قبل از انتخابات پيش بيني ميشود اين است كه در انتخابات آينده شاهد موج گسترده اصلاحطلبي و پيروزي اصلاحطلبان خواهيم بود و احتمالاً ليست اصلاحطلبان پيروزي قاطعی خواهد داشت. دلايل متعددي براي اين امر وجود دارد. مهمترين دليل دولت اصولگرايان در مدت هشت سال گذشته است كه خاطره تلخي را براي مردم به جا گذاشته است و ازسوي ديگر مردم در دو سال و نيمي كه دولت آقاي روحاني سر كار آمدهاند طعم يك مديريت عاقلانه و توام با آرامش را چشيدهاند. البته مديريتي كه در دولت شاهد آن هستيم، مديريت كاملي نيست و تنها يك مديریت خوب و استاندارد است. در حالي كه مديريت دولت قبلي يك مديريت غير استاندارد بود. در واقع مردم يك بار با تمام وجود حس كردند زماني كه نيروهاي اقتدار گرا و شعار زده بر مسند قدرت تكيه ميزنند چه مشكلاتي بر سر كشور آوار و به چه شكل با مسائل ملي رفتار ميشود. به همين دليل مردم نگرانند كه روند قبلي تكرار شود. در مجموع به نظر ميرسد مردم به عملكرد اين دولت نمره قبولي ميدهند و به مجلس نهم به خاطر برخی اقدامات كه در مسير دولت انجام داده است نمره منفي خواهند داد. از سوي ديگر صرف همراهي فعالان سياسي با دولت موجب ميشود كه دولت از همراهي مردم برخوردار باشد. همچنين نكتهاي كه در اين دوره ليست اصلاحطلبان را برجسته خواهد كرد و راي را به طور قاطع به طرف آنها ميگرداند، رفتار نهادهای نظارتی است. به اين ترتيب كه رفتارهای اخیر بدون پاسخ باقي نخواهد ماند و مردم به افرادي راي خواهد داد كه مطابق با دیدگاه هایشان است که يافتن آنها براي مردم دشوار نيست. درست است كه قانون اختيارات را به نهاد نظارتي داده، اما اين مساله نبايد دليل سختگيري باشد. البته اين قانون از ابتدا مشكلاتي داشته است، اما جامعه به خوبي ميتواند با وجود سختگيريها پاسخ خوبي به بدسليقگيها بدهد. به نظر ميرسد كه اتفاقاً به رغم برخی رد صلاحيتها راي بالايي در اين دوره در صندوق اصلاحطلبان ريخته خواهد شد. نكته ديگر آن است كه اصلاحطلبان براي ارائه ليستهايي كه به مردم معرفي ميكنند، معيارهايي را در نظر خواهند داشت. در هفتههاي گذشته كه فضاي نااميدكنندهاي شكل گرفته بود و اين ترديد به وجود آمده بود كه آيا اصولاً ميتوان كانديداي اصلاحطلبي پيدا كرد و در ليست قرار داد، همچنين زمزمههاي زيادي در جهت ائتلاف اصلاحطلبان با اصولگرايان حامي دولت مطرح بود، اما امروز بر اساس دادههاي جمعآوري شده در بسياري از حوزههاي انتخاباتي، اصلاحطلباني را ميتوان يافت كه ليستهاي انتخاباتي را به طور كامل با حضور آنها بست و به مردم معرفي كرد. بايد اذعان داشت كه اصلاحطلبان بايد در اين دوره عاقلانه تر رفتار كنند. در همين راستا قرار دادن چهرههايي از اصولگرايان در ليستهاي اصلاحطلبان كه داراي مقبوليت هستند و در جامعه به عنوان حاميان دولت شناخته ميشوند، مطلوب است. اگر اصلاحطلبان اين دسته از اصولگريان را در ليست خود قرار دهند و آنها هم اين امر را بپذيرند، تركيب بسيار منطقيتري را در مجلس آينده شاهد خواهيم بود. البته تعداد اين چهرها ممكن است محدود باشد. به عنوان مثال شخصتهايي مانند آقاي علی مطهري مطلوب هستند و اگر در ليست اصلاحطلبان قرار گيرند، در جذب راي مردم تاثير خواهند داشت. ترديدي نيست كه در نظر گرفتن چنين گزينههايي در نهايت به نفع اصلاحطلبان است. حتي اگر برخي از اين چهرهها بعد از اينكه در مجلس حاضر شدند با اصلاحطلبان همراه نباشند. مساله ديگر اينكه به اين دليل كه نگرانيهايي درباره ورود افراد بيتجربه به مجلس به وجود آمده است، بايد حضور افرادي كه در دورههاي گذشته در مجلس حاضر بودهاند، به شرط اينكه همراه با دولت روحاني باشند، را مفيد ارزيابي كرد. از همين روي حضور چهرههاي مانند حجتالاسلام ابوترابي و كاظم جلالي كه تجربه كار در مجلس را دارند، ميتواند مفيد باشد. به همين دليل قرارگرفتن چهرههاي متين و منطقي در ليست اصلاحطلبان ميتواند مثبت انگاشته شود. در آخر بايد اذعان داشت كه اگر در شهرهاي مختلف امكان قرار دادن زنان درليست اصلاحطلبان وجود دارد، بايد اين كار صورت گيرد. چرا كه حتي اگر در مجلس آينده، مانند مجلس ششم بسياري از آقايان مشكلات زنان را درك كنند، تجربه نشان داده است كه وجود زنان در مجلس بسيار مفيد و در ايجاد فضاي عقلاني موثر است.
مردم در این انتخابات چه می خواهند؟
محمدعلی وکیلی در سرمقاله روزنامه ابتکار نوشت:
هر انتخابی حاوی پیام است. پیام انتخاب ناظر بر مختصات ما قبل انتخاب است. ذائقه مردم و نیازهای عصر پیشا انتخابات، خروجی هر انتخابات را مشخص میکند. از این رو می توان گفت نتیجه پس از انتخابات، محصول ذائقه پیش از انتخابات است.
این مختصر بر آن است بگوید مردم در انتخابات پیش رو چه می خواهند؟ پاسخ این پرسش را علی القاعده باید در نیازهای مردم در پیش از انتخابات جست. ابتلائات جامعه، نتیجه انتخابات را هم مبتلا می کند! در واقع نتیجه انتخابات مبتلا به ابتلائات جامعه است.آنچه از مختصات کنونی مردم بر میآید، این است که مردم ایران به مجلس راستگو، کارآمد و معیشت اندیش می اندیشند.
قریب به یک دهه است که عدم صداقت برخی مسئولین، بنیان اخلاق جامعه را نشانه رفته است. شیوع ریاکاری، نخ اخلاق جامعه را کشیده است. چندی پیش از این، آمارسازهای کاذب، کف اعتماد جامعه را هم روفته بود. لذا مردم همانطور که به شعار دولت راستگویان اقبال نشان دادند، به مجلس راستگویان هم نیازمندند. مجلسی که هم راست بگوید و هم ریا نورزد.اگر قرار است دردی از جامعه درمان شود، آن «درمانِ درد »حتما مسبوق به «شناخت درد» خواهد بود. تنها مجلس راستگو می تواند در شناخت درد و شناساندن و افشای درد توفیق یابد.«عدم صداقت»، گرهِ کورِ دردهای این دهه ی مردم است. مجلسی که صادق نباشد، شفاف هم نخواهد بود.
ابتلاء دوم این روزهای مردم ما، معیشت و اشتغال است. مجلسی که معیشت و اشتغال را در صدر برنامه ها و دغدغه هایش ننهد قطعا برآیند خواست این روزهای ملت نخواهد بود.
در این دهه شاهد سقوط آزاد طبقه متوسط به زیر خط فقر بوده ایم. این سقوط به افزایش چشمگیر فاصله طبقاتی انجامیده است. مرسوم بوده که معیشت، مطالبه دهک پایین اقتصادی و آزادی، مطالبه قشر متوسط جامعه باشد. سقوط آزادِ قشر متوسط به زیر خط فقر، آرایش و اولویت مطالبات آنان را دستکاری کرده است. در واقع امروز مطالبه معیشت، همان مطالبه آزادی است، که از نان و نوا افتاده است. بیکاری افسارگسیخته، سلامت روانی جامعه را تهدید می کند. مردم به کسی رای خواهند داد که اشتغال و معیشت در صدر شعارهایش باشد.
انجام موارد بالا تنها از عهده مجلس کارآمد برخواهد آمد. مجلس پرشعار، گره های بالا را نخواهد گشود. مجلس کارآمد و پرکار توان گره گشایی را دارد. مردم در این انتخاب، به شناسنامه دارها اعتماد بیشتری خواهند داشت. آنان که کارنامه درخشانی در عملگرایی و کارآمدی و شعارگریزی دارند. چرا که سفره مردم به قدری نحیف شده است که دیگر نه تاب دادن هزینه دارد و نه گُرده ی مردم توان دادن ِسواری! ذائقه مردم دیگر نه تندروان را بر می تابد و ناکارآمدان را.
لذا از نیازها و ابتلائات امروز جامعه برمی آید که مجلس آینده مجلسی است که اشتغال، معیشت، راست گویی، ریاگریزی و کارآمدی در صدرِ برنامه ها و دغدغه هایش خواهد بود. اگر چنین مجلسی تشکیل شد «امید، آرامش و رونق اقتصادی» هم محقق خواهد شد.
رمز پیروزی در هفتم اسفند
حسن رسولی در بخش یادداشت روزنامه ایران نوشت:
رئیس جمهوری در دو سخنرانی اخیر خود یکی در مراسم سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و دیگری در اجلاسی با سازمانهای مردمنهاد، موضعگیریهای صریح، دقیق و مهمی درباره انتخابات اتخاذ کردند که حاوی نکات قابل توجه و تأملی است. نکته نخست اعلام روشن و واضح نارضایتی رئیس جمهوری از حذف گسترده نیروهای صاحبنام و رأیآور یک جریان سیاسی از سوی نهاد نظارتی است. موضعی که براساس مسئولیت قانونی رئیس جمهوری بر پایه اصل 113 قانون اساسی اتخاذ شده است؛ چرا که وی به حکم قانون مسئولیت نظارت بر حسن اجرای قانونی اساسی را به عهده دارد. از سوی دیگر، وی تلویحاً اشاره دارد خوشبینی مبنی بر حضور تمام سلایق در انتخابات محقق نشده و بر این اساس تأکید کرد آرایش انتخاباتی فعلی با ایدهآل مد نظر وی تفاوت زیادی دارد. این در حالی است که آقای روحانی و بسیاری از اعضای کابینه از جمله معاون اول او رایزنیهای زیادی برای برگزاری انتخاباتی با حضور تمام سلایق انجام داد. اما به هر روی نتیجهای مترتب بر این رایزنیها حاصل نشد. اما مهمترین نکته در سخنان روحانی این است که گرچه مطابق آرایش انتخاباتی فعلی، امکان انتخاب مطلوب برای همه جریانات سیاسی فراهم نیست، اما همه باید در انتخابات حضور پیدا کنند. تأکیدی که میتواند حاوی این پیام باشد که دولت، خواهان یاری مردم برای مجلسی قوی با ترکیبی متفاوتتر است و برای تحقق این امر، تنها حضور حداکثری مردم پای صندوقهای رأی میتواند کارساز باشد. این در حالی است که شاید به واسطه اتفاقات رخ داده، برخی بیانگیزه شده باشند، اما تنها راه برای رهایی از مجلسی رادیکال و یکدست، حضور سلایق مختلف در انتخابات و رأی مردم به آنهاست. شاید اکنون برخی تصور کنند که یک جناح به واسطه رد صلاحیتها بیانگیزه شده است، اما آنچه بارها تأکید شد، مسأله امید بود. مسألهای که بعد از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، رئیس دولت نیز به آن تأکیدها زیادی داشت. همین بازگشت امید به جامعه بود که انتخابات ریاست جمهوری سال 92 را رقم زد. حفظ امید به عنوان رمز پیروزی میتواند در انتخابات مجلس دهم نیز راهگشا باشد. حال اینکه رئیس جمهوری به عنوان رئیس دولت نیز تأکید کرد که از دولت در انتخابات پیش رو کاری برنمیآید و تنها مردم میتوانند وارد عمل شوند و تصمیم نهایی را بگیرند.
گزينه های مطلوب ائتلاف اصلاح طلبان
احمد شيرزاد در سرمقاله روزنامه آرمان نوشت:
آنچه از شرايط اجتماعي قبل از انتخابات پيش بيني ميشود اين است كه در انتخابات آينده شاهد موج گسترده اصلاحطلبي و پيروزي اصلاحطلبان خواهيم بود و احتمالاً ليست اصلاحطلبان پيروزي قاطعی خواهد داشت. دلايل متعددي براي اين امر وجود دارد. مهمترين دليل دولت اصولگرايان در مدت هشت سال گذشته است كه خاطره تلخي را براي مردم به جا گذاشته است و ازسوي ديگر مردم در دو سال و نيمي كه دولت آقاي روحاني سر كار آمدهاند طعم يك مديريت عاقلانه و توام با آرامش را چشيدهاند. البته مديريتي كه در دولت شاهد آن هستيم، مديريت كاملي نيست و تنها يك مديریت خوب و استاندارد است. در حالي كه مديريت دولت قبلي يك مديريت غير استاندارد بود. در واقع مردم يك بار با تمام وجود حس كردند زماني كه نيروهاي اقتدار گرا و شعار زده بر مسند قدرت تكيه ميزنند چه مشكلاتي بر سر كشور آوار و به چه شكل با مسائل ملي رفتار ميشود. به همين دليل مردم نگرانند كه روند قبلي تكرار شود. در مجموع به نظر ميرسد مردم به عملكرد اين دولت نمره قبولي ميدهند و به مجلس نهم به خاطر برخی اقدامات كه در مسير دولت انجام داده است نمره منفي خواهند داد. از سوي ديگر صرف همراهي فعالان سياسي با دولت موجب ميشود كه دولت از همراهي مردم برخوردار باشد. همچنين نكتهاي كه در اين دوره ليست اصلاحطلبان را برجسته خواهد كرد و راي را به طور قاطع به طرف آنها ميگرداند، رفتار نهادهای نظارتی است. به اين ترتيب كه رفتارهای اخیر بدون پاسخ باقي نخواهد ماند و مردم به افرادي راي خواهد داد كه مطابق با دیدگاه هایشان است که يافتن آنها براي مردم دشوار نيست. درست است كه قانون اختيارات را به نهاد نظارتي داده، اما اين مساله نبايد دليل سختگيري باشد. البته اين قانون از ابتدا مشكلاتي داشته است، اما جامعه به خوبي ميتواند با وجود سختگيريها پاسخ خوبي به بدسليقگيها بدهد. به نظر ميرسد كه اتفاقاً به رغم برخی رد صلاحيتها راي بالايي در اين دوره در صندوق اصلاحطلبان ريخته خواهد شد. نكته ديگر آن است كه اصلاحطلبان براي ارائه ليستهايي كه به مردم معرفي ميكنند، معيارهايي را در نظر خواهند داشت. در هفتههاي گذشته كه فضاي نااميدكنندهاي شكل گرفته بود و اين ترديد به وجود آمده بود كه آيا اصولاً ميتوان كانديداي اصلاحطلبي پيدا كرد و در ليست قرار داد، همچنين زمزمههاي زيادي در جهت ائتلاف اصلاحطلبان با اصولگرايان حامي دولت مطرح بود، اما امروز بر اساس دادههاي جمعآوري شده در بسياري از حوزههاي انتخاباتي، اصلاحطلباني را ميتوان يافت كه ليستهاي انتخاباتي را به طور كامل با حضور آنها بست و به مردم معرفي كرد. بايد اذعان داشت كه اصلاحطلبان بايد در اين دوره عاقلانه تر رفتار كنند. در همين راستا قرار دادن چهرههايي از اصولگرايان در ليستهاي اصلاحطلبان كه داراي مقبوليت هستند و در جامعه به عنوان حاميان دولت شناخته ميشوند، مطلوب است. اگر اصلاحطلبان اين دسته از اصولگريان را در ليست خود قرار دهند و آنها هم اين امر را بپذيرند، تركيب بسيار منطقيتري را در مجلس آينده شاهد خواهيم بود. البته تعداد اين چهرها ممكن است محدود باشد. به عنوان مثال شخصتهايي مانند آقاي علی مطهري مطلوب هستند و اگر در ليست اصلاحطلبان قرار گيرند، در جذب راي مردم تاثير خواهند داشت. ترديدي نيست كه در نظر گرفتن چنين گزينههايي در نهايت به نفع اصلاحطلبان است. حتي اگر برخي از اين چهرهها بعد از اينكه در مجلس حاضر شدند با اصلاحطلبان همراه نباشند. مساله ديگر اينكه به اين دليل كه نگرانيهايي درباره ورود افراد بيتجربه به مجلس به وجود آمده است، بايد حضور افرادي كه در دورههاي گذشته در مجلس حاضر بودهاند، به شرط اينكه همراه با دولت روحاني باشند، را مفيد ارزيابي كرد. از همين روي حضور چهرههاي مانند حجتالاسلام ابوترابي و كاظم جلالي كه تجربه كار در مجلس را دارند، ميتواند مفيد باشد. به همين دليل قرارگرفتن چهرههاي متين و منطقي در ليست اصلاحطلبان ميتواند مثبت انگاشته شود. در آخر بايد اذعان داشت كه اگر در شهرهاي مختلف امكان قرار دادن زنان درليست اصلاحطلبان وجود دارد، بايد اين كار صورت گيرد. چرا كه حتي اگر در مجلس آينده، مانند مجلس ششم بسياري از آقايان مشكلات زنان را درك كنند، تجربه نشان داده است كه وجود زنان در مجلس بسيار مفيد و در ايجاد فضاي عقلاني موثر است.
چرخش مردمسالارانه و چالش نسل اول انقلاب
روزنامه «جوان» در سرمقاله خود به قلم «عبدالله گنجی» نوشت:
یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی مردمسالاری دینی است که نظام جمهوری اسلامی برای حفظ و استمرار آن هزینههای سنگینی را پرداخت کرده است. البته بحران معنا در فهم مردمسالاری دینی همچنان در حوزه نخبگی و روشنفکری وجود دارد و دلیل اصلی نگاه بروندینی به مردم سالاری و قرینهسازی اروپا محورانه نقطه اصلی این بحران معنا است. اما به هر حال مردم سالاری در نظام جمهوری اسلامی پذیرفته شده است و نماد اصلی آن تغییر نخبگان قدرت در این پروسه است. چرخش مردمسالارانه نخبگان بدین معنی است که انتخابات باید پایان دهنده به منازعات و مدعیات افراد و گروههای مختلف باشد. تا صد سال پیش اوج منازعات به خروج شمشیرها از غلاف منجر میشد و پیروز صحنه، حاکم، مالک و پادشاه بود و مردم نیز رعیت و فرمانبردار مالک بودند. به همین دلیل آن نظام را نظام ارباب ـ رعیتی میگفتند. اکنون صندوق رأی به جای شمشیر نشسته است و طبق قاعده بازی دموکراسی، صندوق باید فصلالخطاب منازعات باشد و اکثریت واریز شده به این صندوق مسئول، حاکم و البته مالک نیستند. چندین سال است که رسیدن و عبور از صندوق در نظام جمهوری اسلامی به همراه دردی ملایم و بعضاً درمانپذیر تبدیل شده است. هم حاکمیت و هم جریانات سیاسی احساس میکنند منازعات با پایان انتخابات پایان نمییابد. علت این امر چیست؟ دقت در انتخاباتهایی که به چالش تبدیل شده یا در آستانه چالش بوده است نشان میدهد که علت اصلی این امر ثباتخواهی نسل اول انقلاب در چرخش مردمسالاری است. برخی از پیشکسوتان انقلاب هم میخواهند مردمسالاری را بپذیرند و هم میخواهند همیشه محور اصلی تحولات کشور و نظام باشند. این دوگانهخواهی موجب تعارضاتی شده است که برون داد آن چالشهای تصنعی فردی یا اجتماعی است. نسل اول نمیخواهد شکست از مردم را باور نماید و گویی شکست خود را پایان همراهی مردم با انقلاب میداند. چون باور شکست را نمیپذیرد علت شکست را با چاشنی اتهام همراه میکند. تقلب،َ عدم بیطرفی نظار، جهتگیری رسانه ملی، دخالت سپاه و تخریب از جمله حربههای این جماعت است. برخی از این افراد برای ماندگاری همیشگی در قدرت رنگ اعتقادی به آن میدهند که «بنده خودم را وقف انقلاب کردم»، «هر کجا لازم باشد هستم»، «تا پایان عمر خدمتگزاری را ادامه میدهم» و ... مهمترین مشکل بخشی از نسل اول این است که نمیتوانند باور کنند قوانین نظام جمهوری اسلامی ممکن است شامل حال آنان و خانوادههایشان نیز بشود، گویی برای خود حق وتو قائلند. دقت در مصادیق این مدعا ما را به هاشمی، موسوی، کروبی و حتی معین میرساند. هاشمی در سال 1384 نتیجه را نپذیرفت و حتی قصد اعلام پیروزی داشت. موسوی نتیجه را نپذیرفت و آن را خیمهشببازی دولت و صداوسیما دانست و کروبی در سال 1384 با چاشنی «یک چرت زدم» نظام را متهم به تقلب کرد و در سال 1388 بعد از مشاهده 300 هزار رأی در مقابل نظام ایستاد و معین نیز فرزند نجفآباد را با الهام از فرزند آذربایجان هنوز طرح میکند. از سوی دیگر برخی از احزاب تجدیدنظرطلب که اعضای آن از صدر انقلاب حضور داشتند به احمدینژاد نامه نوشتند که ما اصلاً تو را رئیسجمهور نمیدانیم، بنابراین میتوان نتیجه گرفت که عدم باور به شکست و نداشتن روحیه پذیرش شکست نسل اول را درگیر چرخه مردمسالاری کرده است. از نگاه آنان مردمسالاری به شرطی درست انجام میشود که خروجی آن ما باشیم و لاغیر.
بررسیها نشان میدهد که نسل اول در پروسه مردمسالاری با سه گزینه تاکنون به میدان آمده است:
1- نپذیرفتن نتیجه(شکست) که شرح آن آورده شد.
2- توقع اعمال دیدگاههای آنان در نظام در رد و تأیید افراد که نمونه آن مواجهه اخیر آیتالله هاشمی و حجتالاسلام روحانی با شورای نگهبان است.
3- علاقه به بازگشت مجدد. تاکنون هاشمی دو بار قصد بازگشت داشته است( 1384 و 1392). خاتمی هم قصد بازگشت داشت و سفرهای استانی به شیراز، یاسوج و بوشهر را نیز انجام داد، اما مشارکتیها میدانستند کودتای رنگی از خاتمی برنمیآید و او را درگیر «یا من میآیم یا موسوی» کردند و از صحنه خارج شد. احتمالاً رؤسای جمهور بعدی نیز قصد بازگشت خواهند داشت. حال آنکه در امریکا که اصالت قدرت مقدم بر همه چیز است، هیچ رئیسجمهوری بعد از دو دوره بازنمیگردد، چون بر این باورند هر آنچه ایده و طرح و برنامه داشتهاند به میدان آوردهاند و بازگشت مجدد صرفاً به روزمرگی و همانگویی منجر میشود. در سطوح وزرا نیز مسئله به همین صورت است. در نظام 37 ساله جمهوری اسلامی برخی از وزرا 25 ساله شدهاند و گویی هیچ فرد و ایده جدیدی نیست. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که نسل اول، رویشهای مدیریتی نظام در حوزه کلان را نمیپذیرند و میخواهند همیشه باشند و هر جا مردم به آنان اقبال نداشتند باید تازیانهاش را نظام مظلوم جمهوری اسلامی بخورد، زیرا جرئت اقرار به شکست از مردم را ندارند. بالا بودن سن کابینه دکتر روحانی و قطع ارتباط دولت مستقر با بدنه جوان کشور(که به کادرسازی هم آسیب میرساند)، براساس همین باور است. اتاقهای فکر نظام باید برای این مهم فکری نمایند که چرخش مردمسالاری به صورت طبیعی نسل اول را نیز از گردونه خارج نماید و آنان متواضعانه به این مردمسالاری که خود از پدیدآورندگان قوانین آن هستند احترام بگذارند و به جای اینکه انقلاب را به خوردن فرزندان خود متهم نمایند، خود را در اقیانوس نسلهای بعدی انقلاب گم نمایند تا سلسله رویشها بتواند آینده نظام جمهوری اسلامی ایران را تضمین نماید.
رمز مانایی انقلاب
«محمدصادق کوشکی» در روزنامه «حمایت» نوشت:
انقلاب اسلامی ایران که به واقع یکی مصادیق واقعی تحول در تمام ارکان جامعه ایرانی است، رویدادی شگفتآور و تاریخساز در سیر تحولات اجتماعی و سیاسی عصر حاضر به شمار میآید. علیرغم وجود مشکلات و دشمنیهای فراوان بر سر راه بالندگی و پیشرفت انقلاب اسلامی اما اجتماع عظیم و چند ده میلیونی مردم در سالروز پیروزی انقلاب، همواره حیرت جهانیان را بر انگیخته است. هر ساله پس از حماسه حضور مردم در سالگرد یوم الله 22 بهمن، تحلیلهای متعددی در سطح رسانهها و محافل جهان درباره مانایی و پایداری این رویداد خارق العاده ارائه میشود و تحلیلگران تلاش میکنند به ماهیت اصلی انقلاب و پیامهای حضور گسترده مردم در همایش عظیم 22 بهمن پی ببرند. ماهیت و جوهری که با وجود شواهد گوناگون، هنوز برای دشمنان ما ناشناخته باقی مانده و ابعاد آن با وجود بررسیهای عمیق و طولانی، برایشان روشن نشده است. برای درک مفهوم اصالت انقلاب و راز قدرت حماسه حضور مردم گفتنیهایی هست:
1- «فرد هالیدى» درباره انقلاب اسلامی در کتاب «تکوین دومین جنگ سرد جهانى» مىنویسد: «... این امرى متداول نیست که ملتى با تظاهرات غیرمسلحانه، یک دیکتاتورى تا بن دندان مسلح را واژگون کند. براى اینکار قدرتى نه چندان متداول، ارادهاى که در هیچ نوع عمل انقلابى جاى نمىگرفت، لازم بود و ایرانىها این اراده را در مذهب یافتند.» اگرچه در همان ابتداى پیروزى انقلاب، بنیانگذار انقلاب اسلامى، بروز و ظهور و پیروزى این پدیده را رمزگشایى نموده و به زبان ساده فرمودند که اراده الهى، ایمان و عمل به اسلام و انگیزه الهى، کلید اصلى سقوط طاغوت و پیروزى حق بر باطل بود اما این استدلال، براى جهانى که خدا و مذهب در تحولات اجتماعى و سیاسى آنها جایگاه و نقشى نداشت، ناآشنا و غیرباور مى نمود.
به طور کلی درونمایه اسلامی و حمایتهای مستمر مردم از انقلاب، دلیل اصلی بالندگی و از رموز ماندگاری انقلاب طی حدود چهار دهه اخیر بوده است. امروز تحلیلگران غربی به پیچیدگیهای فلسفی این انقلاب اذعان دارند و نظریهپردازانی که در روزهای نخستین پیروزی حرکت مردم، آینده این نظام را حداکثر به یک جامعه لیبرال- دموکرات با مایههای دینی محدود میدانستند، اکنون به این نتیجه رسیدهاند که انقلاب اسلامی، نمونهای بیبدیل در دنیای کنونی به شمار میآید و راهپیمایی میلیونی 22 بهمن، تاکیدی مجدد بر حمایت مردم از این الگوی بینظیر است.
2- کارشناسان برجسته غربى معترفند هر یک از تهدیدات و تهاجمات گستردهای که براى جمهورى اسلامى تاکنون پیش آمده، چنانچه براى هر کشور دیگرى پیش آمده بود، عملاً آن نظام سیاسى را ساقط مى کرد. از انواع و اقسام تهدیدات سخت و نیمهسخت گرفته تا تهدیدات پیچیده و نرم، شورشهاى مسلحانه به نام قومیتها، انواع و اقسام طرحهاى کودتا، ترور گسترده مقامات بلندپایه کشور، هشت سال جنگى تحمیلى، تحریمهاى گوناگون (که به اعتراف غرب، در طول تاریخ بشر بىسابقه است) و تلاش براى براندازى به شیوه انقلابهاى رنگى (اغتشاشات 18 تیر 78 و فتنه 88) که تنها چند نمونه از این سیاهه است. نگاهی به توطئههای سنگین و پیچیده دشمن و خط بطلان بر آنها ما را به این نتیجه میرساند که حضور گسترده مردم در مواقف حساس (نظیر حماسه 9 دی و 22 بهمن هر سال)، تضمین کننده بقای نظام بوده و دشمنان را مایوس کرده است. اما سوال اینجاست که چرا حضور مردم ایران – برخلاف حضور مردم در برخی انقلابهای دیگر – همیشه پایانبخش توطئهها و تثبیت انقلاب بوده است ؟
پاسخ این سوال، ساده است. یکی از راهبردهای اساسی غرب جهت دستیابى به اهدافش، تضعیف عناصر ماندگارى نظام است که یکى از آنها، تفکر انقلابى و استمرار این روحیه در میان آحاد مردم و مدیریت عالى نظام است.
این در حالى است که رهبر حکیم انقلاب معتقدند اگر انقلاب نبود، اگر روحیه انقلابى نبود، اگر عملکرد انقلابى نبود، قدرت و نفوذى براى جمهورى اسلامى وجود نداشت؛ لذا توصیه و توطئه دشمن، کنار گذاشتن تفکر انقلابی است تا بتوانند بر مقدرات این کشور مسلط شوند. اگر به شعارهای مشترک، آرمانهای یکسان و شور و شوق همگانی مردم در حماسه حضور 22 بهمن بنگریم، درخواهیم یافت که وجه مشترک تمام آنها در «تفکر انقلابی» و پافشاری بر آرمانهای انقلاب است. با وجود سلیقهها و عقاید گوناگون، همه مردم برای بیمه کردن انقلاب به صحنه آمدند و نشان دادند که «استکبارستیزی» و «انقلابیگری» همچنان شعار و آرمان اصلی آنان است و به مدد این بصیرت الهی است که در برابر هر نوع نفوذ و رخنه دشمن خواهند ایستاد.
3- از منظر داخلی، حضور مردم در سالگرد پیروزی انقلاب، اتمام حجتی برای مسئولان است تا عملکردهای خود را با ارزشها و اهداف انقلاب تنظیم نمایند. راهپیمایی سالانه 22 بهمن، نشان دادن مسیر انقلابی و اصیل از سوی مردم به مسئولانی است که احیاناً از مسیر خود منحرف شده و یا در حال دور شدن از جاده اصلی انقلاب هستند. شعارهای مردم در این راهپیمایی، در واقع مطالبه مردم از مسئولان برای پوشاندن جامه عمل به اهداف بلندی است که در چارچوب خطوط ترسیم شده از سوی سکاندار انقلاب، لازم الاجرا و غیرقابل تغییرند.
خدمتگزاران مردم، هر ساله پس از این رویداد شگرف باید بار دیگر مسیر طی شده را مرور کنند و چنانچه اقوال و اعمال آنان در جهت خواست مردم نبوده است باید به مواضع انقلاب رجوع کرده و اشتباهات را جبران نمایند.
امسال مردم بصیر ایران در حالى سى و هفتمین سالگرد پیروزى انقلاب خود را جشن گرفتند که خود را براى برگزارى انتخاباتى حساس و سرنوشتساز آماده میکنند تا ماندگارى انقلاب اسلامى را با مشارکت حداکثرى در پاى صندوقهاى رأى و گزینش نمایندگانى متدین، انقلابى و استکبارستیز تضمین نماید.
در پایان باید به این حقیقت روشن و غیرقابل انکار اشاره کرد که با وجود تمام توطئهها، اهداف و آرمانهای نظام نه تنها به محاق نرفته بلکه دائماً در حال پیشرفت و بالندگی است. تمام دنیا وفادارى مردم غیور ایران اسلامى به انقلاب، تجلى امید آنان به آینده نظام و تضمین جاودانگى انقلاب را در راهپیمایى 22 بهمن به نظاره نشست و مادامیکه وحدت و یکپارچگی، تعهد به آرمانها، تلاش و کوشش خستگی ناپذیر و التزام به چارچوبهای انقلابی در متن و حاشیه ارکان نظام وجود داشته باشد، حرکت در این مسیر نورانی، تا رسیدن به قلههای پیشرفت هیچگاه متوقف نخواهد شد.
روزنامه «جوان» در سرمقاله خود به قلم «عبدالله گنجی» نوشت:
یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی مردمسالاری دینی است که نظام جمهوری اسلامی برای حفظ و استمرار آن هزینههای سنگینی را پرداخت کرده است. البته بحران معنا در فهم مردمسالاری دینی همچنان در حوزه نخبگی و روشنفکری وجود دارد و دلیل اصلی نگاه بروندینی به مردم سالاری و قرینهسازی اروپا محورانه نقطه اصلی این بحران معنا است. اما به هر حال مردم سالاری در نظام جمهوری اسلامی پذیرفته شده است و نماد اصلی آن تغییر نخبگان قدرت در این پروسه است. چرخش مردمسالارانه نخبگان بدین معنی است که انتخابات باید پایان دهنده به منازعات و مدعیات افراد و گروههای مختلف باشد. تا صد سال پیش اوج منازعات به خروج شمشیرها از غلاف منجر میشد و پیروز صحنه، حاکم، مالک و پادشاه بود و مردم نیز رعیت و فرمانبردار مالک بودند. به همین دلیل آن نظام را نظام ارباب ـ رعیتی میگفتند. اکنون صندوق رأی به جای شمشیر نشسته است و طبق قاعده بازی دموکراسی، صندوق باید فصلالخطاب منازعات باشد و اکثریت واریز شده به این صندوق مسئول، حاکم و البته مالک نیستند. چندین سال است که رسیدن و عبور از صندوق در نظام جمهوری اسلامی به همراه دردی ملایم و بعضاً درمانپذیر تبدیل شده است. هم حاکمیت و هم جریانات سیاسی احساس میکنند منازعات با پایان انتخابات پایان نمییابد. علت این امر چیست؟ دقت در انتخاباتهایی که به چالش تبدیل شده یا در آستانه چالش بوده است نشان میدهد که علت اصلی این امر ثباتخواهی نسل اول انقلاب در چرخش مردمسالاری است. برخی از پیشکسوتان انقلاب هم میخواهند مردمسالاری را بپذیرند و هم میخواهند همیشه محور اصلی تحولات کشور و نظام باشند. این دوگانهخواهی موجب تعارضاتی شده است که برون داد آن چالشهای تصنعی فردی یا اجتماعی است. نسل اول نمیخواهد شکست از مردم را باور نماید و گویی شکست خود را پایان همراهی مردم با انقلاب میداند. چون باور شکست را نمیپذیرد علت شکست را با چاشنی اتهام همراه میکند. تقلب،َ عدم بیطرفی نظار، جهتگیری رسانه ملی، دخالت سپاه و تخریب از جمله حربههای این جماعت است. برخی از این افراد برای ماندگاری همیشگی در قدرت رنگ اعتقادی به آن میدهند که «بنده خودم را وقف انقلاب کردم»، «هر کجا لازم باشد هستم»، «تا پایان عمر خدمتگزاری را ادامه میدهم» و ... مهمترین مشکل بخشی از نسل اول این است که نمیتوانند باور کنند قوانین نظام جمهوری اسلامی ممکن است شامل حال آنان و خانوادههایشان نیز بشود، گویی برای خود حق وتو قائلند. دقت در مصادیق این مدعا ما را به هاشمی، موسوی، کروبی و حتی معین میرساند. هاشمی در سال 1384 نتیجه را نپذیرفت و حتی قصد اعلام پیروزی داشت. موسوی نتیجه را نپذیرفت و آن را خیمهشببازی دولت و صداوسیما دانست و کروبی در سال 1384 با چاشنی «یک چرت زدم» نظام را متهم به تقلب کرد و در سال 1388 بعد از مشاهده 300 هزار رأی در مقابل نظام ایستاد و معین نیز فرزند نجفآباد را با الهام از فرزند آذربایجان هنوز طرح میکند. از سوی دیگر برخی از احزاب تجدیدنظرطلب که اعضای آن از صدر انقلاب حضور داشتند به احمدینژاد نامه نوشتند که ما اصلاً تو را رئیسجمهور نمیدانیم، بنابراین میتوان نتیجه گرفت که عدم باور به شکست و نداشتن روحیه پذیرش شکست نسل اول را درگیر چرخه مردمسالاری کرده است. از نگاه آنان مردمسالاری به شرطی درست انجام میشود که خروجی آن ما باشیم و لاغیر.
بررسیها نشان میدهد که نسل اول در پروسه مردمسالاری با سه گزینه تاکنون به میدان آمده است:
1- نپذیرفتن نتیجه(شکست) که شرح آن آورده شد.
2- توقع اعمال دیدگاههای آنان در نظام در رد و تأیید افراد که نمونه آن مواجهه اخیر آیتالله هاشمی و حجتالاسلام روحانی با شورای نگهبان است.
3- علاقه به بازگشت مجدد. تاکنون هاشمی دو بار قصد بازگشت داشته است( 1384 و 1392). خاتمی هم قصد بازگشت داشت و سفرهای استانی به شیراز، یاسوج و بوشهر را نیز انجام داد، اما مشارکتیها میدانستند کودتای رنگی از خاتمی برنمیآید و او را درگیر «یا من میآیم یا موسوی» کردند و از صحنه خارج شد. احتمالاً رؤسای جمهور بعدی نیز قصد بازگشت خواهند داشت. حال آنکه در امریکا که اصالت قدرت مقدم بر همه چیز است، هیچ رئیسجمهوری بعد از دو دوره بازنمیگردد، چون بر این باورند هر آنچه ایده و طرح و برنامه داشتهاند به میدان آوردهاند و بازگشت مجدد صرفاً به روزمرگی و همانگویی منجر میشود. در سطوح وزرا نیز مسئله به همین صورت است. در نظام 37 ساله جمهوری اسلامی برخی از وزرا 25 ساله شدهاند و گویی هیچ فرد و ایده جدیدی نیست. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که نسل اول، رویشهای مدیریتی نظام در حوزه کلان را نمیپذیرند و میخواهند همیشه باشند و هر جا مردم به آنان اقبال نداشتند باید تازیانهاش را نظام مظلوم جمهوری اسلامی بخورد، زیرا جرئت اقرار به شکست از مردم را ندارند. بالا بودن سن کابینه دکتر روحانی و قطع ارتباط دولت مستقر با بدنه جوان کشور(که به کادرسازی هم آسیب میرساند)، براساس همین باور است. اتاقهای فکر نظام باید برای این مهم فکری نمایند که چرخش مردمسالاری به صورت طبیعی نسل اول را نیز از گردونه خارج نماید و آنان متواضعانه به این مردمسالاری که خود از پدیدآورندگان قوانین آن هستند احترام بگذارند و به جای اینکه انقلاب را به خوردن فرزندان خود متهم نمایند، خود را در اقیانوس نسلهای بعدی انقلاب گم نمایند تا سلسله رویشها بتواند آینده نظام جمهوری اسلامی ایران را تضمین نماید.
رمز مانایی انقلاب
«محمدصادق کوشکی» در روزنامه «حمایت» نوشت:
انقلاب اسلامی ایران که به واقع یکی مصادیق واقعی تحول در تمام ارکان جامعه ایرانی است، رویدادی شگفتآور و تاریخساز در سیر تحولات اجتماعی و سیاسی عصر حاضر به شمار میآید. علیرغم وجود مشکلات و دشمنیهای فراوان بر سر راه بالندگی و پیشرفت انقلاب اسلامی اما اجتماع عظیم و چند ده میلیونی مردم در سالروز پیروزی انقلاب، همواره حیرت جهانیان را بر انگیخته است. هر ساله پس از حماسه حضور مردم در سالگرد یوم الله 22 بهمن، تحلیلهای متعددی در سطح رسانهها و محافل جهان درباره مانایی و پایداری این رویداد خارق العاده ارائه میشود و تحلیلگران تلاش میکنند به ماهیت اصلی انقلاب و پیامهای حضور گسترده مردم در همایش عظیم 22 بهمن پی ببرند. ماهیت و جوهری که با وجود شواهد گوناگون، هنوز برای دشمنان ما ناشناخته باقی مانده و ابعاد آن با وجود بررسیهای عمیق و طولانی، برایشان روشن نشده است. برای درک مفهوم اصالت انقلاب و راز قدرت حماسه حضور مردم گفتنیهایی هست:
1- «فرد هالیدى» درباره انقلاب اسلامی در کتاب «تکوین دومین جنگ سرد جهانى» مىنویسد: «... این امرى متداول نیست که ملتى با تظاهرات غیرمسلحانه، یک دیکتاتورى تا بن دندان مسلح را واژگون کند. براى اینکار قدرتى نه چندان متداول، ارادهاى که در هیچ نوع عمل انقلابى جاى نمىگرفت، لازم بود و ایرانىها این اراده را در مذهب یافتند.» اگرچه در همان ابتداى پیروزى انقلاب، بنیانگذار انقلاب اسلامى، بروز و ظهور و پیروزى این پدیده را رمزگشایى نموده و به زبان ساده فرمودند که اراده الهى، ایمان و عمل به اسلام و انگیزه الهى، کلید اصلى سقوط طاغوت و پیروزى حق بر باطل بود اما این استدلال، براى جهانى که خدا و مذهب در تحولات اجتماعى و سیاسى آنها جایگاه و نقشى نداشت، ناآشنا و غیرباور مى نمود.
به طور کلی درونمایه اسلامی و حمایتهای مستمر مردم از انقلاب، دلیل اصلی بالندگی و از رموز ماندگاری انقلاب طی حدود چهار دهه اخیر بوده است. امروز تحلیلگران غربی به پیچیدگیهای فلسفی این انقلاب اذعان دارند و نظریهپردازانی که در روزهای نخستین پیروزی حرکت مردم، آینده این نظام را حداکثر به یک جامعه لیبرال- دموکرات با مایههای دینی محدود میدانستند، اکنون به این نتیجه رسیدهاند که انقلاب اسلامی، نمونهای بیبدیل در دنیای کنونی به شمار میآید و راهپیمایی میلیونی 22 بهمن، تاکیدی مجدد بر حمایت مردم از این الگوی بینظیر است.
2- کارشناسان برجسته غربى معترفند هر یک از تهدیدات و تهاجمات گستردهای که براى جمهورى اسلامى تاکنون پیش آمده، چنانچه براى هر کشور دیگرى پیش آمده بود، عملاً آن نظام سیاسى را ساقط مى کرد. از انواع و اقسام تهدیدات سخت و نیمهسخت گرفته تا تهدیدات پیچیده و نرم، شورشهاى مسلحانه به نام قومیتها، انواع و اقسام طرحهاى کودتا، ترور گسترده مقامات بلندپایه کشور، هشت سال جنگى تحمیلى، تحریمهاى گوناگون (که به اعتراف غرب، در طول تاریخ بشر بىسابقه است) و تلاش براى براندازى به شیوه انقلابهاى رنگى (اغتشاشات 18 تیر 78 و فتنه 88) که تنها چند نمونه از این سیاهه است. نگاهی به توطئههای سنگین و پیچیده دشمن و خط بطلان بر آنها ما را به این نتیجه میرساند که حضور گسترده مردم در مواقف حساس (نظیر حماسه 9 دی و 22 بهمن هر سال)، تضمین کننده بقای نظام بوده و دشمنان را مایوس کرده است. اما سوال اینجاست که چرا حضور مردم ایران – برخلاف حضور مردم در برخی انقلابهای دیگر – همیشه پایانبخش توطئهها و تثبیت انقلاب بوده است ؟
پاسخ این سوال، ساده است. یکی از راهبردهای اساسی غرب جهت دستیابى به اهدافش، تضعیف عناصر ماندگارى نظام است که یکى از آنها، تفکر انقلابى و استمرار این روحیه در میان آحاد مردم و مدیریت عالى نظام است.
این در حالى است که رهبر حکیم انقلاب معتقدند اگر انقلاب نبود، اگر روحیه انقلابى نبود، اگر عملکرد انقلابى نبود، قدرت و نفوذى براى جمهورى اسلامى وجود نداشت؛ لذا توصیه و توطئه دشمن، کنار گذاشتن تفکر انقلابی است تا بتوانند بر مقدرات این کشور مسلط شوند. اگر به شعارهای مشترک، آرمانهای یکسان و شور و شوق همگانی مردم در حماسه حضور 22 بهمن بنگریم، درخواهیم یافت که وجه مشترک تمام آنها در «تفکر انقلابی» و پافشاری بر آرمانهای انقلاب است. با وجود سلیقهها و عقاید گوناگون، همه مردم برای بیمه کردن انقلاب به صحنه آمدند و نشان دادند که «استکبارستیزی» و «انقلابیگری» همچنان شعار و آرمان اصلی آنان است و به مدد این بصیرت الهی است که در برابر هر نوع نفوذ و رخنه دشمن خواهند ایستاد.
3- از منظر داخلی، حضور مردم در سالگرد پیروزی انقلاب، اتمام حجتی برای مسئولان است تا عملکردهای خود را با ارزشها و اهداف انقلاب تنظیم نمایند. راهپیمایی سالانه 22 بهمن، نشان دادن مسیر انقلابی و اصیل از سوی مردم به مسئولانی است که احیاناً از مسیر خود منحرف شده و یا در حال دور شدن از جاده اصلی انقلاب هستند. شعارهای مردم در این راهپیمایی، در واقع مطالبه مردم از مسئولان برای پوشاندن جامه عمل به اهداف بلندی است که در چارچوب خطوط ترسیم شده از سوی سکاندار انقلاب، لازم الاجرا و غیرقابل تغییرند.
خدمتگزاران مردم، هر ساله پس از این رویداد شگرف باید بار دیگر مسیر طی شده را مرور کنند و چنانچه اقوال و اعمال آنان در جهت خواست مردم نبوده است باید به مواضع انقلاب رجوع کرده و اشتباهات را جبران نمایند.
امسال مردم بصیر ایران در حالى سى و هفتمین سالگرد پیروزى انقلاب خود را جشن گرفتند که خود را براى برگزارى انتخاباتى حساس و سرنوشتساز آماده میکنند تا ماندگارى انقلاب اسلامى را با مشارکت حداکثرى در پاى صندوقهاى رأى و گزینش نمایندگانى متدین، انقلابى و استکبارستیز تضمین نماید.
در پایان باید به این حقیقت روشن و غیرقابل انکار اشاره کرد که با وجود تمام توطئهها، اهداف و آرمانهای نظام نه تنها به محاق نرفته بلکه دائماً در حال پیشرفت و بالندگی است. تمام دنیا وفادارى مردم غیور ایران اسلامى به انقلاب، تجلى امید آنان به آینده نظام و تضمین جاودانگى انقلاب را در راهپیمایى 22 بهمن به نظاره نشست و مادامیکه وحدت و یکپارچگی، تعهد به آرمانها، تلاش و کوشش خستگی ناپذیر و التزام به چارچوبهای انقلابی در متن و حاشیه ارکان نظام وجود داشته باشد، حرکت در این مسیر نورانی، تا رسیدن به قلههای پیشرفت هیچگاه متوقف نخواهد شد.
مردم در این انتخابات چه می خواهند؟
محمدعلی وکیلی در سرمقاله روزنامه ابتکار نوشت:
هر انتخابی حاوی پیام است. پیام انتخاب ناظر بر مختصات ما قبل انتخاب است. ذائقه مردم و نیازهای عصر پیشا انتخابات، خروجی هر انتخابات را مشخص میکند. از این رو می توان گفت نتیجه پس از انتخابات، محصول ذائقه پیش از انتخابات است.
این مختصر بر آن است بگوید مردم در انتخابات پیش رو چه می خواهند؟ پاسخ این پرسش را علی القاعده باید در نیازهای مردم در پیش از انتخابات جست. ابتلائات جامعه، نتیجه انتخابات را هم مبتلا می کند! در واقع نتیجه انتخابات مبتلا به ابتلائات جامعه است.آنچه از مختصات کنونی مردم بر میآید، این است که مردم ایران به مجلس راستگو، کارآمد و معیشت اندیش می اندیشند.
قریب به یک دهه است که عدم صداقت برخی مسئولین، بنیان اخلاق جامعه را نشانه رفته است. شیوع ریاکاری، نخ اخلاق جامعه را کشیده است. چندی پیش از این، آمارسازهای کاذب، کف اعتماد جامعه را هم روفته بود. لذا مردم همانطور که به شعار دولت راستگویان اقبال نشان دادند، به مجلس راستگویان هم نیازمندند. مجلسی که هم راست بگوید و هم ریا نورزد.اگر قرار است دردی از جامعه درمان شود، آن «درمانِ درد »حتما مسبوق به «شناخت درد» خواهد بود. تنها مجلس راستگو می تواند در شناخت درد و شناساندن و افشای درد توفیق یابد.«عدم صداقت»، گرهِ کورِ دردهای این دهه ی مردم است. مجلسی که صادق نباشد، شفاف هم نخواهد بود.
ابتلاء دوم این روزهای مردم ما، معیشت و اشتغال است. مجلسی که معیشت و اشتغال را در صدر برنامه ها و دغدغه هایش ننهد قطعا برآیند خواست این روزهای ملت نخواهد بود.
در این دهه شاهد سقوط آزاد طبقه متوسط به زیر خط فقر بوده ایم. این سقوط به افزایش چشمگیر فاصله طبقاتی انجامیده است. مرسوم بوده که معیشت، مطالبه دهک پایین اقتصادی و آزادی، مطالبه قشر متوسط جامعه باشد. سقوط آزادِ قشر متوسط به زیر خط فقر، آرایش و اولویت مطالبات آنان را دستکاری کرده است. در واقع امروز مطالبه معیشت، همان مطالبه آزادی است، که از نان و نوا افتاده است. بیکاری افسارگسیخته، سلامت روانی جامعه را تهدید می کند. مردم به کسی رای خواهند داد که اشتغال و معیشت در صدر شعارهایش باشد.
انجام موارد بالا تنها از عهده مجلس کارآمد برخواهد آمد. مجلس پرشعار، گره های بالا را نخواهد گشود. مجلس کارآمد و پرکار توان گره گشایی را دارد. مردم در این انتخاب، به شناسنامه دارها اعتماد بیشتری خواهند داشت. آنان که کارنامه درخشانی در عملگرایی و کارآمدی و شعارگریزی دارند. چرا که سفره مردم به قدری نحیف شده است که دیگر نه تاب دادن هزینه دارد و نه گُرده ی مردم توان دادن ِسواری! ذائقه مردم دیگر نه تندروان را بر می تابد و ناکارآمدان را.
لذا از نیازها و ابتلائات امروز جامعه برمی آید که مجلس آینده مجلسی است که اشتغال، معیشت، راست گویی، ریاگریزی و کارآمدی در صدرِ برنامه ها و دغدغه هایش خواهد بود. اگر چنین مجلسی تشکیل شد «امید، آرامش و رونق اقتصادی» هم محقق خواهد شد.